استفراغِ مبارک!
دلم روزی چند بار میپرسد چرا در این زمانه که ساعت به ساعت دارد تحولات تازهای رخ میدهد و باید زودبهزود نوشت و گفت، اینقدر دیر به دیر چیزی منتشر میکنی؟ عقلم میگوید دیگر از نوشتن و گفتن چه سود؟ میگوید همین نوشته که داری مینویسی هم از نوع دستوپا زدن بیثمر روشنفکری است. خدایی […]
شمسههای ایران
مولوی خسته بود، فرسوده بود، از بارِ فقهی که سی سال بود عرق ریزان به دوش میکشید. البته که منافع کلانی برایش داشت؛ مفتی قونیه بود؛ در عالم اسلام شأنی داشت و منزلتی؛ حاکم قونیه محترمش میداشت و دم و دستگاه پُررونقی راه انداخته بود که از در و دیوارش رفاه میبارید. اما دلش راضی […]
تقلید و توسعه (در سپاسگزاری از مراجع عظام)
«استاد عزیز! سلام مجدد؛ دیروز بچههای من همه با هم به این نتیجه رسیدند که دیگه مرجع تقلید نداشته باشند. چون گفتند همه مراجع سکوت کردهاند و چیزی نمیگن….». متن بالا پیامی است که یکی از همکاران دانشگاهی، که خودش جانباز قطع نخاعی دوران دفاع ملیمان بوده و اکنون فلیسوف علم و محقق دینی است […]
آخرین تار موی
دوستان هی میپرسند چرا در این زمانه بیم و امید ساکتی؟ راستش دو مطلب تحلیلی نوشتهام و کنار نهادهام. آخر دیگر چه سخنی مانده است با حکومتی که نه گوشی برای شنیدن دارد و نه مهارتی برای دیالوگ؟ دیالوگ را رها کنید، با چهل سال حکمرانی هنوز مهارت سخن گفتنِ درست با جامعه را هم […]
مغولیت مدرن
یک: مغولان عصر جاهلیت، ساختمانها را تخریب کردند و تنها را به خاک و خون کشیدند اما به تدریج که حاکم شدند و امنیت برقرار شد، دست از خشونت برداشتند و متمدن شدند. نخست مسلمان شدند و سپس زبان فارسی آموختند، آنگاه به ترویج فرهنگ و معماری و اقتصاد پرداختند، نخستین پول کاغذی (چائو) را […]
کتاب صفر توسعه
کتاب صفر توسعه (کتاب توسعه ۱۴۰۰) منتشر شد. این نخستین کتاب از یکصد کتابی است که امیدوارم تا پایان این قرن (هر سال یک «کتاب توسعه») توسط پویش فکری توسعه منتشر شود. این، کتاب نیست، بلکه یک خطکش است، «خطکش توسعه». در یکصد سال گذشته، بی نقشه علمی (نظریه توسعه) و بی خطکش (شاخصهای ارزیابی)، […]
به زخمهای ایران سلام کنیم
روزی که من از تمرکز بر فعالیتهای دانشگاهی به عرصه کنشگری و روشنفکری اجتماعی آمدم برخی از دوستان و همکاران دانشگاهیام اعتراض کردند که «چرا کار آکادمیک که در آن موفق بودهای را رها کردهای و به حوزه روشنفکری رفتهای؟». پاسخم این بود: من علم را برای علم نمیخواهم. اگر علم نتواند دردی از دردهای […]
برنامهریزی به مثابه سیستم زنده
یکی از علل مدیریتی شکست فرایند توسعه در ایران، برنامههای پنجساله توسعه بوده است. «برنامهریزی جامع و مرکز محور» در قرن بیستم کشورهای زیادی، از جمله ایران را، به باتلاق «توسعهی نامتوازن» فرود برد. برنامههای پنجساله توسعه ایران نه تنها متکی به نظریه مستحکمی در مورد توسعه ایران نبودند بلکه حتی از نظر ساختاری هم […]
هرمز کیش، قشم مات؟
فایل صوتی یاداشت محسن رنانی با عنوان «هرمز کیش، قشم مات؟» گوینده: دکتر سجاد فتاحی خواندن متن یادداشت:
جوانان، آخرین سرمایههای ایران
قصه اندیشیدن من به مساله تخریب سرمایههای انسانی کشورمان، سه دهه پیش و از دوران سربازی شروع شد. من البته از بیکاریهای دوران سربازی بهره بردم و کتاب نوشتم اما به چشم میدیدم که چگونه بهترین نیروهای تحصیل کرده کشورمان را می برند و دو سال برای محافظت از تاریکیها و سیمخاردارها و بیابانهای بیارزشی […]
غنیسازی و توسعه
غنیسازی و توسعه (چگونه غنیسازی، ما را در علم و اقتصاد فقیر کرد!) وقتی دقیق میشویم میبینیم سه شرطی که داگلاس نورث (برنده نوبل اقتصاد) به عنوان شرایط آستانهای توسعه مطرح کرده است همان «هوا»، «نور» و «آب» مناسب برای توسعه است. شرط اول او «دوری نظامیان از اقتصاد و سیاست» است که به منزله […]
ایران بر لبه تیغ
پدربزرگم میگفت در روستایی نزدیک زادگاهش، مردی حکیم بود که با طبابت، اخلاق نکو و زبان بیپروایش در دل اهالی جایی باز کرده بود. کدخدای روستا از قدیم با او مشکل داشت و رفتار نیکو و احترام مردم به او را خوش نمیداشت؛ گویی گمان میکرد هرچه مردم به حکیم احترام بگذارند از قدرت او […]