پایان پریشانی نرگس

بازگشت نرگس به ایران
  • محسن رنانیمحسن رنانی

نرگس کلباسی اشتری فعال اجتماعی و مؤسس مؤسسه کودکان پریشان، پس از ۱۳ سال دوری از وطن و پشت سر گذاشتن مشکلات حقوقی که در کشور هند با آن‌ها درگیر بود به تلاش وزارت امور خارجه ایران، به کشور بازگشت.

خبر بازگشت نرگس به ایران را از پیوندهای زیر دنبال نمایید:

ایسنا

ایسنا (گزارش تصویری)

انتخاب

عصر ایران

https://renani.net/?p=567
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

نامه ای برای یک مرد منحصر بفرد

سپاسگزاری نرگس از محسن رنانی
  • محسن رنانیمحسن رنانی

نرگس با انتشار یادداشت زیر در کانال شخصی‌ خود از محسن رنانی تشکر کرده است:

نامه ای برای یک مرد منحصربفرد

دکتر رنانی عزیز

می دانم دوست نداری این نامه را بنویسم اما می نویسم. می خواهم از شما تشکر کنم. می خواهم از شما که قهرمان من هستید تشکر کنم. شما پس از آنکه دوستم سپهر مرا متقاعد کرد که در تلگرام کانال ایجاد کنم داستان مرا شنیدید. بعد از اینکه درخواست کمک مرا شنیدید هیچگاه مرا تنها نگذاشتید.

خوشحالم که سپهر تلگرام را معرفی کرد. او به من گفت اگر مردم ایران از مشکلات من آگاه شوند کمکم خواهند کرد. چه ابزار ساده‌ای باعث شد شما مرا پیدا کنی. او راست می گفت. شما به کمک من آمدی و حتی در روزهایی که احساس می شد حسابی گرفتار هستی در مورد من نوشتی. طوری در مورد من نوشتی که انگار دخترت هستم. می توانستی این کار را نکنی، مثل صدها نفری که چنین کردند و نادیده گرفتند. شما صدای من بودی. خالصانه و صادقانه به من کمک کردی و اگر چنین نبود من اکنون پاسپورت ایرانی نداشتم. و اگر چنین نبود از این ماجرا خلاص نمی شدم و نمی توانستم به ایران برگردم و خیلی چیزهای دیگر…

درباره مشکلات من نوشتی و انتشار این مطالب باعث شد کمتر احساس تنهایی کنم. روز و شب برایم می نوشتی و با من صحبت می‌کردی. شما آدم های زیادی را وارد زندگی من کردی که بدون آنها زندگی برایم قابل تصور نبود. سپاسگزارم. سپاسگزاری هیچگاه کافی نیست. ممنونم از اینکه در ماه های اخیر مثل خانواده ام بودی. ممنونم برای اینکه ایفای نقش پدرانه برایم.

آزادی من به معنی برگشت من به سوی خدا است و از خدا می خواهم هر چه از صمیم قلب می خواهی به شما بدهد. برایتان بهترین ها را آرزو دارم، الان و همیشه…

شما الگوی من و بسیاری از افراد هستی و امیدوارم عشقی که به من دادی صد برابر به خودتان برگردد. از امروز به هر کسی کمک کنم شما را در ذهنم به خاطر خواهم آورد.

ممنونم از اینکه دوست پدرم هستی. می دانم بابا حسن دوستتان داشت و آنچه که برای دخترش انجام دادی فوق العاده بود. او از بهشت به شما لبخند می زند و به شما افتخار می کند. پدرم در آرامش می داند که به روزهای خوب باز خواهم گشت.

در این روزهای سخت دوستان و اقوام واقعی خودم را کشف کردم، ممنونم که یکی از آنها بودی…

امیدوارم این نوشته تجربه ای باشد برای همه کسانی که آنرا می خوانند. امیدوارم هیچوقت درخواست کمک کسی را بی پاسخ نگذاریم. هر یک نفر می تواند زندگی را به شرایط بهتری تغییر دهد. هر تلاشی می تواند به تغییری مثبت منجر شود. آنچه که دکتر رنانی برایم انجام داد شروع پویش کمک است. شما قهرمان داستانم هستی و به شما درود می فرستم. در برابر سر تعظیم فرود می آورم و همیشه قدردانت هستم.

سپاسگزارم ازت قهرمانم. از ته قلبم ممنونم.

دوستتان دارم❤️

نرگس کلباسی اشتری

هشتم فروردین ۹۶. هندوستان


این یادداشت را در کانال شخصی نرگس دنبال کنید.

https://renani.net/?p=561
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

از رایاگادا تا پتک

یادداشت دکتر سجاد بهمئی در باب تبرئه نرگس و سرمایه اجتماعی
  • محسن رنانیمحسن رنانی

دکتر سجاد بهمئی پس از صدور حکم برائت برای نرگس، یادداشتی را در وبسایت فرارو انتشار داده است که می‌توانید در اینجا (فرارو) بخوانید.

محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

«چشم نرگس» به شقایق نگران است هنوز

یادداشت محسن رنانی درباره سرانجام کار نرگس
  • محسن رنانیمحسن رنانی

نرگس تبرئه شد. و البته همه ما خوشحالیم. و خدا را شکر می کنیم که تجربه نرگس، تجربه موفقی از یک «همکاری ملی‌-‌ مدنی» بود. از چند صد هزار نفری که در شبکه‌های مجازی داخلی و خارجی از او حمایت کردند، تا حمایت‌های وزیر محترم امور خارجه وهمکارانشان و سفارت ایران درهند بویژه سرکنسول متعهد و مسئولیت شناس‌مان در حیدرآباد،‌ و پیگیری نمایندگان محترم مجلس و همه تلاشگران مدنی دیگر که هر یک به گونه ای در اطلاع رسانی، تلاشگری و مذاکره برای کمک به نرگس مشارکت کردند؛ همچنین کارآفرینان ارجمندی که بدون عطش ذکر نامشان، هزینه‌ی وکلای نرگس را بر عهده گرفتند، همه و همه در تحقق این نتیجه، سهیم بوده اند. و شک نکنیم که اگر این حمایت‌ها نبود، نرگس اکنون در زندان رایاگادا بود. چرا که باندهای تبهکار و رانت‌خوار رایاگادا کمر بسته بودند تا با به زندان افکندن نرگس، درس عبرتی بدهند به هر غریبه‌ای که بخواهد وارد حریم امن منافع حاصل از خیریه‌های دروغین آنان شود.

اما نمی دانم چرا پس از شنیدن حکم نرگس،‌ بیشتر، نگران شدم تا شادمان. آخر به گمانم نرگس روزگار سختی در پیش دارد. نرگس دختری است که آسودگی او عدم اوست. شاید تنها وقتی داستان زندگی‌اش را منتشر کند ما گوشه ای از رنج جانسوز و تلاش عظیمی را دریابیم که این دختر در شش سال اخیر در هند متحمل شده است؛ آن هم در اوج جوانی، در دهه بیست زندگی، یعنی دوره ای که همه دختران هم سن‌وسال او یا به دنبال تحصیل‌اند یا پیدا کردن شغل مناسب یا یافتن یاری برای سرو سامان دادن به زندگی شخصی. و نرگس همه را رها کرد. نرگس اکنون صدها فرزند در هند دارد. صدها کودک که از شیرخوارگی با او بزرگ شده اند، شبها با لالایی و نوازش او به خواب رفته اند و سخت به او دل بسته اند و نرگس نیز در دل گرو آنها نهاده و چون مادر دوستشان دارد. بسیاری از این کودکان نابینا هستند و معمولا محبتی که بین یک کودک نابینا و مادرش ایجاد می شود بسیار شدیدتر از محبت کودکان بینا است و از این پس دوری از این کودکان برای نرگس بسیار رنج آور است. نرگس که هر لحظه، کودکی را در آغوش داشت و تیمار می کرد اکنون چند ماه است از کودکان خود جدا شده است و شاید دیگر هیچگاه نتواند آنها را ببیند. در همین چند ماه نیز رنجِ این دورافتادگی نرگس را از پا انداخته است. او اکنون جسماً فرسوده و بیمار شده (گرچه بروز نمی دهد) و روحاً نیز بسیار آسیب دیده است.

اکنون برای نرگس چه باید کرد؟

من شخصا معتقدم که کسانی که از کودکی والدینشان را از دست می دهند، اگر آسیب روحی نبینند در بزرگسالی ماموریت‌های بزرگی بر دوش می‌گیرند. گاهی اوقات برای بزرگ شدن افراد باید از همان کودکی وابستگی و سیطره پدر و مادر از دوششان برداشته شود تا شخصیت آنان مستقل و متکّی به خویش شکل بگیرد. شاهد تاریخی آن پیامبران بزرگی چون ابراهیم و یوسف و موسی و عیسی و محمد (که سلام خدا بر همه آنان باد) هستند که یا یتیم بوده اند یا دور از پدر و مادر بالیده اند.

نرگس وقتی در کودکی مادر و پدرش را در فاصله کوتاهی از دست داد، با خدا قهر کرد اما این قهر با خدا منجر به این نشد که مسیری رفاه طلبانه و غفلت آمیز را در زندگی پیش بگیرد؛ بلکه او – که تحت سیطره روح بلند،‌ آزادمنش و آکنده از عشق پدرش بزرگ شده بود راه عشق را برگزید و به سانِ همه‌ی عاشقان تاریخ، هر آنچه داشت را رها کرد و با دست خالی به سرزمین تضادها و هارمونی‌ها، یعنی سرزمین ایمان، جهل، فقر و دموکراسی و سرزمین آشتیِ انسان و حیوان و ماشین هجرت کرد و از هیچ، ‌کاخی ازعشق بنا نهاد؛ و من معتقدم او اکنون دارد پاداش این صداقت و شفقت خویش را می‌گیرد. آه آه که حوادث دو سال اخیر گام به گام نرگس را به خدا نزدیک کرد تا آن که نهایتاً باعث آشتی نرگس با خدا شد و چه بازگشت عجیبی و چه آشتی سرشاری. ای کاش همه‌ی ما یک بار کافر شویم و ایمان عاریتی و وراثتی را رها کنیم و دوباره با دل خویش ایمان بیاوریم.

و اکنون برای این نرگس عاشق پیشه‌ای که با خدا دوست شده است و شبهای تنهایی خود را در غربت غریب هند با او سر کرده است چه باید کرد؟ همه می گویند نرگس به ایران بازگردد. راستش من نگرانم. نمی دانم نرگس را به ایران دعوت کنیم یا نه. می‌ترسم. می‌ترسم وقتی نرگس ما خداشناسانِ ناخداباور را از نزدیک ببیند دوباره با خدا قهر کند. آواز دهل شنیدن از دور خوش است. می ترسم نرگس را به ایران بیاوریم و او را درگیر همه‌ی آن پیچیدگی‌هایی کنیم که جامعه ایران و حکومت ایران دارد، و او را در دورنگی‌ها و نفاق‌های اجتماعی از یک سو و محدودیت‌ها و تنگ نظری‌های حکومتی و نیز ناکارایی‌ها و فسادهای اداری،‌ از سوی دیگر، سرگردان کنیم و آنگاه او را خسته و فرسوده تر از گذشته رها کنیم و بار دیگر دلشکسته تر از ایران برود. او اکنون با نگاه تازه‌ای به ایران می‌نگرد. سرزمین سپاهپوشان ناشادی که یک بار او از آن گریخته است اکنون در نظر او به بهشت مهربانی تبدیل شده است که دلم نمی‌خواهد این نگاه او مخدوش شود.

من البته پیشتر بی پروایی کرده‌ام و او را دعوت کرده‌ام که به ایران بیاید و تلاش‌های انسان‌دوستانه خود را در جامعه‌ی خودمان که حفره های فراوانی دارد ادامه دهد؛ و نرگس هنوز تصمیم نگرفته است. و البته این‌ها را دارم می‌نویسم تا او واقع‌بینانه‌تر تصمیم بگیرد. گرچه به او گفته ام که انسان‌های بزرگوار و عاشقی در این کشور هستند که منتظرند تا او بیاید و او را در راه اندازی یک فعالیت انسان‌دوستانه یاری دهند. و اعتراف می‌کنم که این بی پروایی من در دعوت از نرگس از آن جهت بود که در یک سال اخیر سخت به جان گرفتن جامعه مدنی‌مان امیدوار شده ام. من که برخی دوستانم عنوان «نظریه پرداز یأس» را به من داده اند و بیشتر نوشته‌هایم آکنده از «نقد سیاه» وضع موجود است، گرچه همچنان بر وجود آن آسیب‌ها و سیاهی‌ها تاکید دارم اما یکی دو سال است که نشانه‌های زنده شدن جامعه مدنی را حس می کنم. بحث «حاکمیت مجازی» که سال گذشته مطرح کردم در واقع سرآغاز این تغییر نگرش در من بود. 

اگر جامعه مدنی ما که معتقدم سالهاست در گیرودار آزمون و خطاهای سیاسی کشور به بیماری «درماندگی آموخته شده»* گرفتار شده است خود را بازیابد و دوباره زنده شود، عبور از مشکلات و بحران‌های در پیش رو ممکن خواهد بود و البته تحولات فناوری نیز به یاری آن خواهد آمد. و این روزها هرچه می‌گذرد علائم این تولد دوباره بیشتر می شود. پویش «چهارشنبه سوری بی خطر» که منجر به کاهش چهل درصدی حوادث این جشن ملی شد، پویش «کتاب به جای تقویم» که باعث شد امسال کمتر کسی تقویم هدیه بدهد، پویش فعالان اقتصادی اصفهان برای آزاد شدن بانوی یکی از کارآفرینان درهم شکسته شهر اصفهان از زندان و تحریم بانکی که این خطا را مرتکب شده بود (یادمان نرود که اینان همان فعالان اقتصادی هستند که چند سال پیش چند ده هزار میلیارد تومان یارانه متعلق به بخش صنعت را که قانون مقرر کرده بود به آنها ندادند و صدای‌شان درنیامد) و البته همین پویش حمایت از نرگس و پویش‌های بی‌شمار دیگری که این روزها در فضای مجازی درگرفته است، بویژه پویش‌هایی که از فضای مجازی شروع و به فضای حقیقی متصل می شوند، همه و همه نشانه‌های این است که جامعه مدنی دارد خودش را پیدا می کند و ققنوس وار از خاکستر خستگی و فروماندگی خویش می روید و جان می گیرد. آری با این امیدواری‌ها بود که از نرگس دعوت کردم که به ایران بیاید و امیدوارم به خطا نرفته باشم و نرگس نیز بتواند تصمیم درستی بگیرد.

خیلی کارها در ایران بر زمین مانده است که نرگس با روحیه عاشقانه ای که دارد و با سرمایه نمادینی که اکنون فراهم کرده است می‌تواند بر عهده بگیرد و آنها را بسامان کند. تاکنون چندین موسسه خیریه فعال یا در شرف تاسیس که در حوزه حمایت از زنان و کودکان آسیب دیده فعالیت می کنند، در خواست کرده اند که نرگس به ایران بیاید و مدیریت آنها را بر عهده بگیرد. حتی اخیراً موسسه‌ای برای حمایت از زنان آسیب دیده تهرانی، یعنی همان تن‌فروشانی که به علت فقر و درماندگی، توسط مردان فاحشه به بردگی جنسی برده می‌شوند، تاسیس شده است و تمایل دارد که فعالیتش را با حمایت و همراهی نرگس دنبال کند. به گمانم این حوزه از آن حوزه‌هایی که شفقت می‌خواهد و فقط اگر کسانی مثل نرگس آستین بالا بزنند و شب‌ها برای این زنان غذا ببرند و در خیابان‌ها و پارکها کنارشان بنشینند و بدون ترس از ایدز و سایر بیماریها با آنان غذا بخورند و به درد دلشان گوش کنند شاید با جلب اعتمادشان بتوانند آنها را نجات دهند.

یادمان نرود که ما در ایران تا انبوهی از زنان بزرگ در حوزه های مختلف هنری، ورزشی، علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نداشته باشیم ایجاد تحولات نهادی در الگوهای رفتاری جامعه ما، که باید از زنان شروع شود تا به نسل آینده منتقل شود، ممکن نخواهد بود. و گرچه اکنون زنان فراوانی در این حوزه ها داریم که مرزهای شهرت و احترام را درنوردیده اند، اما هنوز زنان اندکی داریم که به سرمایه نمادین ملی در این حوزه ها تبدیل شده باشند. برای تحول در فرایند توسعه باید از تحول در بانوان‌مان شروع کنیم وتحول در بانوان نیازمند وجود تعداد انبوهی از سرمایه‌های نمادین در میان بانوان است. پس همان گونه که برای بُعد مادی و فیزیکی توسعه، سرمایه گذاری می کنیم تا صنایع پیشرفته بسازیم، یادمان نرود که برای شکل گرفتن بُعد فرهنگی و رفتاری توسعه، نیز نیازمند سرمایه گذاری در سرمایه اجتماعی و سرمایه‌های نمادین هستیم. و البته جامعه ما با کمبود مفرط سرمایه نمادین در میان بانوان روبه روست.

اکنون که همه دست به دست هم داده اند تا نرگس را در راهی که آغاز کرده است یاری کنند و او را مجاب کنند که تلاش های مدنی خود را در ایران دنبال کند، من نیز امیدوارانه به این تلاش‌ها می پیوندم. و البته پیش از همه‌ی ما استاد هادی ضیاء الدینی، پیکر تراش بزرگ کشورمان – که شهرت جهانی دارد و متاسفانه ما در ایران هنوز آن گونه که در خورد اوست او را معرفی و تکریم نکرده ایم – دست به کار شد و فقط برای دل خودش و برای تکریم زحمات بی‌رشوت و منّت نرگس، همه هنر و خلاقیت خود را به کار گرفت و تندیسی از نرگس ساخت که با آن بتواند بخشی از رنج نرگس را التیام دهد ودل او را برای بازگشت به وطنش نرم کند. بی‌گمان این تندیس،‌ جاودانه خواهد شد. پیش از ساخت تندیس،‌ استاد از من درباره محتوا و پیام تندیس نظر خواست. من خیلی فکر کردم وایده ها دادم اما استاد، بی‌توجه به ایده‌های من، کار خودش را کرد. وقتی تصویر را دیدم برای استاد نوشتم: «زیباتر از این نمی‌شد نرگس را توصیف کرد».

آنگاه قرار شد اسمی برای این تندیس انتخاب شود. تفألی به دیوان حضرت حافظ زدیم، غزلی آمد که مصرعی از آن را وام گرفتیم و  این گونه باز نویسی کردیم:

«چشم نرگس به شقایق نگران است هنوز»

چهره ماندگار خوشنویسی ایران، استاد «یدالله کابلی خوانساری» که سرمایه نمادینی در هنر ایرانی است، نیز زحمت کشیدند و عبارت «چشم نرگس به شقایق نگران است هنوز» را به خط زیبای شکسته نستعلیق نوشتند تا در زیر تندیس نصب شود؛ و با الهام از این مصرع، نام تندیس را «چشم نرگس» نهادیم.

تصاویری از تندیس «چشم نرگس»‌ شاهکار استاد ضیاء‌الدینی و نوشته زیبای استاد کابلی را می‌توانید در کانال تلگرامی استاد ضیاء الدینی تماشا کنید.

تندیس «چشم نرگس» اکنون در کارگاه استاد ضیاء‌الدینی در محل «عمارت خسروآباد» سنندج نگهداری می‌شود. پیشنهاد می کنم مسافران نوروزی که به کردستان دیار یکرنگان کرد کشورمان می روند سری به «عمارت خسروآباد» بزنند و هم استاد ضیاء‌الدینی را، که از مفاخر ملی ماست، ملاقات کنند و هم کارگاه او را، که بخشی از جذابیت این عمارت است، ببینند و هم  از نخستین کسانی باشند که تندیس «چشم نرگس» را از نزدیک می بینند.

و اکنون دوستان و دوستداران نرگس پویش «یاران نرگس»‌ را تدارک دیده‌اند تا اگر شرایط فراهم شد آن را به «بنیاد نرگس» تبدیل کنند. آنان می‌خواهند همه کسانی که تمایل دارند برای یاری کودکان در معرض آسیب و زنان آسیب دیده ایرانی، با نرگس همراهی و همکاری کنند یا از او حمایت مادی و معنوی کنند در این پویش همدیگر را بیابند و دست به دست یکدیگر دهند. امید که نرگس هم دعوت آنان را بپذیرد و تلاشهای مدنی خود را در ایران دنبال کند.

به همین علت از نرگس خواستم که ایمیلی برای این پویش بسازد. بنابراین همه کسانی که می خواهند هر گونه حمایتی (پشتیبانی‌های مالی، واگذاری امکاناتی به صورت ساختمان یا زمین یا محلی برای فعالیت‌های یاریگری، پیشتیبانی‌های قانونی و حقوقی، همکاری داوطلبانه و…) از نرگس داشته باشند، نوع حمایت خود را، با توضیحات کافی و احتمالا مستندات لازم، برای نرگس به این ایمیل ارسال کنند:

helpnargeskalbasi@gmail.com

مدیریت این ایمیل با خود نرگس یا فرد مورد وثوق اوست. نرگس نیز از این پس فعالیت‌ها و برنامه‌های آینده خود را از طریق کانال تلگرامی تازه‌ای در این آدرس به اطلاع هموطنان و علاقه‌مندان می‌رساند. اینک نیز شما می‌توانید با عضویت در کانال جدید نرگس و پیوستن به پویش «یاران نرگس» و همرسانی همین پیام، این حرکت مدنی را تقویت کنید. و البته می‌توانید «پویش یاران نرگس»‌ را به همه کسانی که امکاناتی دارند و اهل نیکی و فضیلت هستند معرفی کنید. همچنین با مراجعه به کانال جدید نرگس می‌توانید پوستری که برای «پویش یاران نرگس» طراحی شده را ببینید ‌و همرسانی کنید.

ماموریت من (محسن رنانی) درباره نرگس، در این جا به پایان می رسد. من البته هرگاه نرگس نیازی داشته باشد به او مشورت و یاری می‌دهم اما تصمیم ندارم به پدرخوانده نرگس در ایران تبدیل شوم. من هم کارهای زیادی دارم. برای من آگاهی بخشی درباره «کودک یتیم توسعه» که یکصد سال است در این دیار سرگردان و آسیب دیده است از اولویت برخوردار است. کارآیی من در این حوزه است و کارایی نرگس در حوزه دیگری.

نرگس اگر تصمیم گرفت که به ایران بیاید، باید خودش را برای مواجهه و همکاری با مردمی که یک روز سرشار از عشق، و روز دیگر آکنده‌ی از نفرتـند، آماده کند. نرگس اگر به ایران بیاید به زودی خواهد دانست که با جامعه‌ای به غایت پیچیده‌تر و سخت‌تر از هند روبه‌روست. تنها تفاوتش این است که در این جا هم دوستدارانش و هم مخالفانش بیش‌تر از هند خواهند بود. و البته نرگس اگر به ایران هم نیاید،‌ هر کجای این کره خاکی برود، عشق می‌پراکند و امید می‌افشاند.

برای نرگس و برای «یاران نرگس» آرزوی پویشی سرشار دارم.

محسن رنانی

۵ فروردین ۱۳۹۵ / دانشگاه اصفهان


پاورقی: حیوانی را در نظر بگیرید که در قفسی گرفتار است. او هر چه به شیوه‌های متفاوت به دریچه قفس نزدیک می‌شود با شوک مواجه می شود. بعد از مدتی شوک را قطع کنید و دریچه را هم باز کنید؛ اما حیوان که خسته و از شوک‌ های مکرر فرسوده است، در گوشه ای خزیده و دیگر به دریچه نزدیک نمی‌شود. به این وضعیت، «درماندگی آموخته شده» (Learned helplesseness) می‌گویند. گاهی جوامع هم پس از آزمون‌های شکست خورده بسیار، به این حالت دچار می شوند.


https://renani.net/?p=559
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

نرگس ایرانیان در آستانه‌ی زندان هندیان

فراخوان رنانی برای موج دوم حمایت از نرگس
  • محسن رنانیمحسن رنانی

چهل روز پیش که «آخرین نرگس‌نامه» را نوشتم امیدوار بودم که نرگس در همان دادگاه بدوی تبرئه شود و نیازی به اقدام دیگری نباشد. متاسفانه جهان سومی بودن، ایران و هند و سریلانکا، و قوه مجریه و قضاییه نمی‌شناسد. در این‌گونه کشورها فساد همه جا نفوذ می‌کند و منافع گروههای ذینفع همه جا عدالت را به محاق می‌برد. با یک حساب سرانگشتی، فرض کنیم دادگاه رایاگادا درست تشخیص داده و نرگس هنگام بردن بچه ها به گردش، در نگهداری از آن کودک قصور کرده است و بنابراین اتهام او وارد است. اما این پرسش جدی در برابر دادگاه وجود دارد: دادگاه از جنبه خصوصی جرم، یعنی شکایت خانواده کودک، نرگس را به پرداخت سیصد هزار روپیه محکوم کرده است، اما معنی این که از جنبه عمومی جرم نیز او را به یک سال زندان محکوم کرده‌ است چیست؟ جنبه عمومی جرم مگر به پیامدهای آن جرم برای جامعه باز نمی گردد؟ آیا این حادثه‌ی ناخواسته موجب بر هم خوردن نظم عمومی یا مخدوش شدن امنیت عمومی شده است که نرگس باید برای آن به زندان برود؟ و آیا نباید این نکته که این دختر شش سال تمام با دست خالی حدود ششصد کودک یتیم و نابینای ایالت اودیسا را تیمار کرده است و برای‌شان آموزش رایگان ایجاد کرده است، به عنوان عامل مخففه در نظر گرفته می شد؟ این  کمترین انتظار از دادگاه بود که دستکم جنبه عمومی جرم را می‌بخشید. این نشان می دهد که مساله، اجرای عدالت نیست، مساله حذف نرگس است. یعنی می خواهند کاری کنند که نرگس یا به زندان برود یا شرایطی پیش بیاورند که این دختر آنچنان آزرده و فرسوده شود که کلا دل از بچه هایش بَرکند و از آن منطقه و حتی از هند برود. آخر نرگس در آنجا برخی فسادهای موسسات به ظاهر خیریه را  که کمک‌های جهانی هم می گیرند آشکار کرده است و این بر آنها گران آمده است.

نمی دانم چه حکمتی بوده است که نرگس در سریلانکا عاشق کودکی تنها و سرگردان می شود به نام «پریشان» و برای مدتی سرپرستی او را بر عهده می گیرد وبعد بنیاد خیریه «پریشان» را در پریشان‌ترین منطقه هند بنیاد می نهد و سالها برای برپا نگاه داشتن «پریشان»، با همه پریشانی‌های زندگی سر می‌کند تا این که با این حادثه به پریشان ترین نقطه زندگی خویش می‌رسد. یکی دوبار که به نرگس پیام داده‌ام که انشاء الله وقتی تبرئه شد به ایران بیاید و برای پریشان خاطران همین کشور کار کند، خودم پریشان شده‌ام که مبادا این دختر معصوم را به پریشانی تازه ای گرفتار کنم. بگذریم.

در هر صورت اکنون نرگس در یک قدمی زندان است. سه هفته دیگر ممکن است خیلی راحت، دادگاه، درخواست تجدید نظر نرگس را رد کند و او را مستقیماً از دادگاه به زندان بفرستد. آن هم در منطقه ای که درصد بالایی از مردم گرفتار بیماری ایدز هستند و در زندانهایی که هیچ نظارتی بر آنها نیست و هر ستمی بر زندانیان بویژه زنان زندانی می رود. نرگس در رایاگادا خودش بارها برای زنان زندانی غذا برده است و ستم‌های رفته در زندان بر آن زنان را از زبان خودشان شنیده است. نرگس می‌گوید من از زندان ترسی ندارم؛ در زندان هم می‌توانم به زندانیان آموزش بدهم، اما زندانهای رایاگادا، فاجعه‌بارند بویژه برای زنان.

در فراخوان پیشین همراهی گسترده شما هموطنان باعث شد که توجه‌ها به مساله نرگس جلب شود. در آن زمان نرگس پاسپورت ایرانی نداشت و حتی سفارت ایران در هند خبر نداشت که این دختر شش سال است در هند دارد ششصد کودک را تیمار می کند. اکنون نرگس پاسپورت ایرانی دارد، با وزیر خارجه ایران دیدار کرده است و به عنوان بانوی نیکوکار ایرانی شهرت جهانی یافته است. اما با وجود همه این‌ها ما نتوانستیم بر رای دادگاه محلی هند تاثیری بگذاریم. اکنون باید یک گام بلندتر برداریم. نباید بگذاریم دادگاه تجدید نظر نیز تحت فشار گروههای محلی به زندانی شدن او رای بدهد. باید توجه مقامات سیاسی هند را به این پرونده جلب کنیم و با فشار افکار عمومی، آنان را مجبور کنیم وارد موضوع شوند.

در همین راستا من دو درخواست دارم:

نخست از آقای دکتر ظریف وزیر امور خارجه کشورمان که هندی‌ها آنقدر برایش احترام قائلند که در اجلاس «قلب آسیا» در آمریتسار هند، او را نه در جایگاه وزیران که در جایگاه سران کشورها می نشانند:

از ایشان انتظار می‌رود که در این فرصت ۲۰ روزه باقی مانده یک نماینده ویژه را مامور پیگیری مستمر موضوع در هند کنند به گونه‌ای که قول شفاهی مقامات هندی برای حل مساله نرگس، به یک اقدام عملی تبدیل شود. همچنین از سفیر هند در تهران نیز درخواست کنند که شخصاً مساله را از طریق وزارت خارجه هند پیگیری و با دادگاه محلی مذاکره کند. از این گذشته می‌دانیم که سال گذشته به درخواست کتبی و رسمی خانم سواراج، وزیر خارجه هند، آقای دکتر ظریف پادرمیانی کردند و دو نفر مجرم زندانی هندی در ایران بخشوده و به هند بازگردانده شدند. اکنون نوبت آن است که همین درخواست را دکتر ظریف رسماً و کتباً از وزیر خارجه هند بکنند. با این تفاوت که آن‌ها جرمی عمدی مرتکب شده بودند و نرگس یک بانوی نیکوکار است که خدمات شایانی به ششصد کودک یتیم و نابینای هندی کرده است و فقط درگیر یک حادثه ناخواسته شده است.

درخواست دومم از همه هموطنان و بویژه ایرانیان خارج از کشور است که نگران سرنوشت نرگس هستند:

 خانم سوشما سواراج (Sushma Swaraj) که اکنون وزیر خارجه هند است حقوقدان وسیاستمداری با سابقه چهل ساله حضور در دیوان عالی، دولت‌های محلی، دولت ملی و پارلمان هند است و به همین علت از احترام و نفوذی فراگیر هم در دولت و هم دادگاههای هند برخوردار است. لازم است توجه خانم سواراج را به موضوع نرگس جلب کنیم و از او بخواهیم که برای دفاع از نرگس اقدام کند. بنابراین لازم است یک پویش جهانی برای درخواست حمایت خانم سواراج از نرگس شکل بگیرد. به همین منظور از همه ایرانیان نگران درخواست می کنم به هر صورتی که می‌توانند صدای اعتراض خود را به خانم سواراج برسانند. این ها راههای ارتباطی با خانم سواراج است:

Facebook:   SushmaSwarajBJP

Twitter:       SushmaSwaraj

Email:         eam@mea.gov.in

Telephone: ۰۰۹۱۱۱۲۳۰۱۱۱۲۷ 

هر کس در هر کجا که هست و به هر طریقی که راحت تر است، یک پیام کوتاه حاکی از درخواست حمایت از نرگس برای خانم سواراج بفرستد. پیام‌ها حتما به انگلیسی باشد. پیام ها کاملا محترمانه و با تاکید بر ارزشهای انسان دوستان (و نه معترضانه) باشد. در کاربرد تک تک کلمات دقت کنید. نیازی نیست که پیام طولانی باشد. حتی بهتر است از پیام‌های کوتاهی نظیر این‌ها استفاده کنید:

Please help Narges

Justice for Narges

Narges is Innocent

Fair trial for Narges

از همه مهم تر انتظار می رود ایرانیان ساکن خارج از کشور همت کنند و در هر کجا هستند یک یا چند نفر از استادان دانشگاه، حقوقدانان، چهره‌های علمی، مقامات شهری، سیاستمداران، هنرمندان و سایر شخصیت‌های خارجی و نیز نهادهای مدنی و NGO های حقوق بشری را با فعالیت های انسان‌دوستانه نرگس و ظلمی که اکنون بر او می رود آشنا کنند و از آنها بخواهند پیامی دال بر حمایت از نرگس برای وزیر خارجه هند ارسال کنند. هر کدام از ایرانیان داخل کشور نیز که دارای دوست یا خویشاوندی در خارج از کشور است بکوشد او را از وضعیت نرگس آگاه سازد و از او بخواهد که برای جلب حمایت هر شخصیت خارجی که به او دسترسی دارد، اقدام کند.

همچنین هر کس می تواند، در هر کشوری، برای شکل‌ دهی تجمع اعتراض آمیز با مشارکت غیرایرانی‌ها در کنار سفارت یا کنسولگری هند اقدام کند و البته همه این اقدامات، ضمن آن که باید در چارچوب قوانین آن کشورها انجام شود، رسانه‌‌‌ای نیز بشود تا توجه مقامات دولت مرکزی هند به مساله نرگس جلب شود.

   در پایان نیز باید توجه کنیم، هم ما و هم حکومت ما، که اقتدار جهانی ما را با موشک‌هایی که آزمایش می‌کنیم یا با اورانیومی که غنی می‌کنیم یا با راهپیمایی‌هایی که می‌رویم نمی‌سنجند، اقتدار بین المللی ما با قدرت ما برای دفاع از حقوق یک دختر نیکوکار ایرانی به نام نرگس ارزیابی خواهد شد. این جاست که معلوم می شود که کشورهای دیگر تا چه حد برای ما و حقوق شهروندان ما ارزش قائل هستند. سرنوشت نرگس، معیار زنده‌ی سنجش اقتدار ملی ماست.

محسن رنانی

۲۲ آذر ۱۳۹۵


 ایمان بیاوریم به پایان فصل سرد

پس از یادداشتی که سه روز پیش به عنوان «فراخوان موج دوم حمایت از نرگس» انتشار دادم، نسخه ای از آن را نیز برای آقای دکتر ظریف، وزیر محترم امور خارجه کشورمان، ارسال کردم.

یک روز بعد پاسخ زیر را از آقای دکتر ظریف دریافت کردم:

“سلام و سپاس از لطف شما

 قبلا به سفیر و سرکنسول گفته بودم که کار را رها نکنند و تا رسیدن به نتیجه پیگیری کنند.

 از همکارانم خواسته ام که پیشنهادهای شما را نیز پیگیری کنند. آماده اعزام نماینده ویژه و ارسال نامه هم هستم.”

از وزیر خارجه محبوبمان بسیار سپاسگزاریم. خوشبختانه خبرها حاکی از آن است که مقامات مرتبط در وزارت خارجه فعال شده اند و سفارت ایران در دهلی نیز مذاکرات خود را با مقامات وزارت خارجه هند شروع کرده است و به زودی نیز نامه وزیر خارجه کشورمان مبنی بر درخواست مساعدت برای رهایی نرگس، تقدیم مقامات دهلی خواهد شد.

امید که این تلاش‌ها به زودی به ثمر نشیند.

اما بعد:

این روزها شنیدم  که برخی به من خرده گرفته اند که چرا می کوشم موضوع نرگس را به یک موضوع ملی تبدیل کنم. موضوع نرگس برای من هم یک موضوع ملی است و هم یک موضوع انسانی است. نرگس هم وطن من است؛ نرگس همشهری من است؛ نرگس فرزند یکی از همکاران صمیمی من است که از بس برای این جامعه غصه خورد، در میانسالی خونین جگر از این دنیا رفت؛ نرگس عصاره فضایل ملت من است؛ نرگس تبلور روح جمعی فرو خورده ماست. زندگی نرگس آیینه زندگی ماست. ما جامعه‌ای بودیم که همه منابع و سرمایه‌ها و داشته‌هایمان را صرف کردیم تا زندگی انسانی تری برای خودمان و برای دیگران به ارمغان بیاوریم و اکنون با دستانی خالی داریم به آب شدن خودمان می نگریم. سرنوشت نرگس تصویر کوچک شده‌ای از زندگی من است و از زندگی جامعه ماست. اگر روح جمعی ما بتواند نرگس را نجات دهد شاید بتوان امید بست که این روح جمعی در فرصتی مناسب خودش را نیز از سراشیبی اضمحلال برهاند. نرگس برای ماندن نیازی به ما ندارد، اکنون این ماییم که برای زنده ماندن نیازمند وجود امثال نرگس‌‌ایم.

 نرگس آن وقت که نیازی نبود حتی نگذاشت کسی بفهمد که با دست خالی دارد در نقطه ای کور در هند کودکان نابینا را تیمار می‌کند. رها کردن کار امثال نرگس به معنی خشکیدن آخرین چشمه‌های امید برای زیست انسانی و آخرین فرصت های انسجام اجتماعی ما ایرانیان است. ما برای زنده ماندن خودمان هم که شده است باید نسبت به سرنوشت امثال نرگس حساس باشیم. این تلاش ها بیش از آن که فرصتی باشد برای نرگس، فرصتی برای خود ماست که خودمان را بازیابیم و دریابیم که هنوز زنده ایم. اگر دست روی دست بگذاریم و سکوت کنیم آنگاه به معنی این است که ما هنوز در همان نقطه تاریخی ایستاده ایم که حضرت فروغ ایستاده بود، آنگاه که می‌سرود:

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

و این منم ،

زنی تنها

در آستانه فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین

و یأس ساده و غمناک اسمان

و ناتوانی این دستهای سیمانی …….

نه، ما باید نشان دهیم که از آن نقطه تاریخی عبور کرده ایم و اکنون در زمانه‌ی تازه ای ایستاده ایم.

ما چاره ای نداریم، جز آن که:‌ ایمان بیاوریم به پایان فصل سرد.

محسن رنانی / ۲۵ آذر  ۱۳۹۵ 

https://renani.net/?p=540
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

داستان عاشقی نرگس

نامه رنانی به نرگس پس از اعلام رای دادگاه رایاگادا
  • محسن رنانیمحسن رنانی

نامه رنانی به نرگس پس از اعلام رای دادگاه رایاگادا. از آن جا که نرگس این نامه را در کانال خود گذاشته،  این جا نیز منتشر می‌کنیم.

https://renani.net/?p=544
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای حضرت نرگس

یادداشت محسن رنانی برای پویش حمایت از نرگس کلباسی
  • محسن رنانیمحسن رنانی

حاج آقا فخرالدین کلباسی، روحانی  جلیل القدر، خوش بیان، شیک پوش و خوش فکری که خیلی هم به جَدّ مادری من (معروف به «آقا آمَنَ الّرسول») ارادت داشت، معلم دینی ما در «دبیرستان نمونه» اصفهان بود. آخوندی بود که از مصاحبتش سیر نمی شدی.

بعدها من با پسرش دکتر حسن کلباسی در دانشگاه اصفهان همکار شدم. دکتر کلباسی که پس از فوت پدرش بر اساس سنت خانوادگی، بالاجبار معمم شده بود وقتی برای تحصیل دکتری اقتصاد به انگلستان رفت همسرش را در یک بیماری از دست داد. بعد از پایان تحصیل هم که به ایران برگشت عبا و عمامه در آورد و شد مثل همه‌‌ی آدم‌هایی که «معمولی بودن» را یک ارزش می‌دانند نه «متمایز بودن» را. خیلی از داشتن «کِسوت» و زیر بار «تَکلّف»‌ ماندن پرهیز داشت. می‌گفت «کسوت»‌ و «تکلف»، روح را زمین‌ گیر می‌کند.

 بعد هم  برای مدتی مدیر گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان شد. در همان روزهایی که مدیر گروه بود یک روز دیدم عصبانی و مضطرب است. پرسیدم چرا؟ گفت: «چند روز است دخترم، نرگس، که برای امتحاناتش درس می خواند در خانه دائما می‌رود سر کمد لباسش و به چیزی نگاه می کند و بعد دوباره به سر درسش بر می گردد. وقتی تحقیق کردم معلوم شد معلم دینی شان یک حِرز (دعایی که در کاغذ می‌پیچند و جایی آویزان می‌کنند برای دفع خطر و بلا) را به او داده و گفته که اگر در هر روز فلان تعداد بار به این حِرز نگاه کنی حتما در امتحانات قبول می شوی». دکتر حرص می خورد و می گفت «من معتقدم یک سیاستی در پشت پرده، عامدانه می کوشد بچه های ما را خرافاتی بار بیاورد تا راحت‌تر بتواند بر آنان حکمروایی کند».

چند سال بعد از مرگِ همسرش، دکتر کلباسی هم گرفتار بیماری سختی شد (سرطان معده) و ظرف مدت کوتاهی پر کشید. من نرگس را تنها یک بار آن هم در مراسم ترحیم پدرش دیدم، اما روزهایی که دکتر هنوز بیمار نشده بود، دائم از نرگس، برای ما می گفت.

بعد از مرگ دکتر کلباسی دخترش به خارج برگشت و ما دیگر برای سالها از او بی خبر بودیم. اما پس از سالها، خبر او را از هند گرفتیم. معلوم شد که چند سال است موسسه‌ای را برای حمایت از کودکان نابینا در یکی از ایالت های هند تاسیس کرده است. او برای سفر به هند موهایش را به حراج می گذارد و با پولی که از حراج موهایش به دست می آورد به هند می رود و موسسه ای را برای کودکان نابینا تاسیس می کند. اکنون موسسه او در کل هند شناخته شده است و حتی در خارج از هند نیز.

امروز به طور تصادفی و از طریق شبکه های مجازی متوجه شدم که او در مسیر فعالیت‌هایش به دام فساد نظام اداری و فریبکاری برخی گروههای باجگیر هندی گرفتار شده و به مشکلات بزرگی برخورده است. او اکنون با نگارش نامه ای به مقامات ایالت اودیسای هند، از آنان دادخواهی کرده است. او همچنین با تاسیس یک کانال تلگرامی و با راه اندازی «طومار آنلاین» از همه یاری خواسته است تا بلکه سازمان‌های مربوطه صدای او را بشنوند و از او حمایت کنند.

شرح ماجرای مشکلات اخیرش را در کانالی که به تازگی راه اندازی کرده است بخوانید.

همچنین در اینجا (یا لینکی که در کانال نرگس آمده است)  طومار آنلاین تظلم خواهی او را امضا کنید تا صدایش شنیده شود.

و در این کلیپ نیز گوشه ای از فعالیت‌ های بشردوستانه او را به روایت تصویر ببینید:

از همه ایرانیان سراسر دنیا که می توانند او را به هر نوعی یاری کنند، بویژه از حقوقدانان، درخواست می کنم به یاری او بشتابند. از مقامات سفارت ایران در دهلی نیز درخواست می‌کنم او را دریابند و از هیچ کمکی به او دریغ نکنند. نرگس فرزند ماست؛ نرگس نماینده ماست،‌ نرگس انعکاس روح نیکخواهی بدون مرز ماست. او را تنها نگذاریم.


 سپاس نرگس و آزمون سرمایه اجتماعی ما

نرگس دیشب از طریق تلگرام مرا پیدا کرد و از این که یادداشت «برای حضرت نرگس» باعث شده بود ظرف یک روز مقامات سفارت ایران در هند با او تماس بگیرند و او را از حمایت خویش مطمئن کنند خیلی خوشحال بود. همچنین از صدها نفر هموطنانی که «طومار الکترونیک دادخواهی» نرگس را امضا کردند سپاسگزاری کرد. نرگس، دختری تنها از ایران، دختری که شش سال در تنهایی، بی خبری و سکوت، در میان کوهستانهای روستایی هندوستان برای کودکان نابینا مادری کرده است، باور نمی‌کرد که یکباره با موجی از همراهی و مساعدت هموطنان و مقامات کشورش روبه رو شود. نرگس گفت که دیشب از شوق، خیلی گریه کرده است.

خلاصه داستان اخیر نرگس این است که در یکی از گردش‌هایی که بچه های خیریه‌اش را همراه با والدینشان برده است، در یک حادثه یکی از بچه‌ها غرق می‌‌شود. اما پس از چند ماه والدین آن کودک بواسطه اغوای دیگران و به امید نوعی اخاذی با اتهام قتل، از نرگس شکایت می کنند. و آنگاه داستان گرفتاری نرگس آغاز می شود.

نرگس خیریه اش را در یکی از مناطق روستایی و بسیار فقیر هند تاسیس کرده است. مناطقی که بسیار سنتی و متعصب و قوم‌گرا هستند. نرگس در اوایل حتی برای این که به عنوان یک خارجی با مخالفت روستاییان برای تاسیس خیریه روبه‌رو نشود، مدتی خود را آفتاب سوخته کرده و به قیافه هندی درآورده است تا بتواند اجازه فعالیت در منطقه را بگیرد. دادگاههای مناطق روستایی هند نیز گونه‌ای از هیئت های محلی حل اختلاف، متشکل از معتمدین محلی هستند که شدیدا تحت تاثیر فشارهای محلی و قومی قرار می‌گیرند. این دادگاهها بسیار ابتدایی عمل می‌کنند و حتی برخی از آنها متهم را در دادگاه در یک حصار چوبی قرار می‌دهند. معمولاً وکیلان هم که بومی هستند نیز به خاطر فشارهای محلی جرات دفاع قاطع از متهم را ندارند. اکنون نرگس، دختری تنها از ایران، دختری که وقتی در نوجوانی به فاصله ای اندک مادر و پدرش را از دست داد، تصمیم گرفت برای فقیرترین و درمانده ترین کودکان عالم مادری کند، در دستان مردمانی فقیر که آنها نیز از روی عسرت و تنگدستی به باج خواهی روی آورده اند، گرفتار آمده است. باید یاری‌اش کنیم. گرچه سفارت ایران قول داده است که از او حمایت کند اما چون دادگاه‌ او در پشت درهای بسته انجام می شود هر احتمالی را در مورد نتیجه دادگاه می‌توان داد. دادگاه نرگس چهار روز دیگر (هفتم اکتبر ۲۰۱۶) برگزار می شود اکنون باید همزمان چند کار انجام شود:

نخست برای نرگس یک گذرنامه ایرانی صادر شود که سفارت بتواند از او به عنوان یک شهروند ایرانی حمایت کند. برای این کار مسئولان وزارت خارجه قول مساعد داده اند و  کار در حال پیگیری است.

دوم این که مقامات سفارت ایران در هند بکوشند که تا پیش از دادگاه با مقامات ارشد منطقه (شهردار، یا رئیس پلیس یا قاضی ارشد منطقه) تماس بگیرند و به اطلاع آنها برسانند که پیگیر روند قضایی نرگس هستند و درخواست کنند که آن مقامات بر درستی روند قضایی پرونده نظارت کنند.

سوم این که دادگاه متوجه شود که دهها هزار نفر از سراسر دنیا با حساسیت پرونده نرگس و رفتار دادگاه را دنبال می کنند. این باعث می شود که اثر فشارهای محلی بر دادگاه کاهش یابد و دادگاه بکوشد فرایند دادرسی را مطابق ضوابط و با شفافیت بیشتر دنبال کند و مقامات محلی نیز به حساسیت پرونده پی ببرند و بر آن نظارت کنند. برای این منظور لازم است تا پیش از برگزاری دادگاه دستکم پنجاه هزار نفر «طومار الکترونیک دادخواهی» نرگس را امضا کنند. بنابراین سه روز فرصت داریم برای پنجاه هزار امضا.

پیشنهاد من این است که هر یک از ده هزار عضو این کانال که این متن را می بینند، هم خودشان فرم حمایت را امضا کنند و هم دستکم چهار نفر دیگر را متقاعد کنند و پیگیری کنند که آنان نیز فرم را امضا کنند. برای این کار لازم است به این صفحه بروید.

و فرمی که در بالای سمت راست این صفحه تنظیم شده است را پر کنید (شامل نام، نام‌خانوادگی، ایمیل و شهر) و سپس دکمه قرمز رنگ (Sign) را فشار دهید (خانه توضحیات، که قبل از دکمه قرمز است می تواند پر نشود). ایرانیانی که خارج از کشور هستند نیز مشارکت کنند که تا تعداد امضاها از سایر کشورهای جهان نیز زیاد شود. ما سه روز وقت داریم و پنجاه هزار امضا. فکر می کنید چنین سرمایه اجتماعی‌ای در ایران باشد؟ فکر می کنید ایرانیان، به اندازه‌ای که آمادگی دارند تا در صفحات شخصی بازیکنان و بازیگرانی که دوستشان ندارند پیام‌های اهانت آمیز بگذارند، حاضرند دو دقیقه وقت بگذارند و از یک هموطن نیکوکار حمایت کنند؟ امیدوارم چنین باشد. تنها کافی است چهار روز صبر کنیم تا نتیجه آشکار شود. امید که سربلند شویم.

محسن رنانی ۱۲ مهر ۱۳۹۵


 اصلاحیه  و درخواست مجدد برای حمایت از نرگس

در یادداشت قبلی، من متاسفانه روش امضای «طومار دادخواهی» را برای کسانی که از روی کامپیوتر اقدام می کنند توضیح داده‌ام. اما اکنون متوجه شدم با آن که از بعدازظهر امروز تا کنون حدود ۵۴ هزار نفر یادداشت یاد شده را دیده اند (یعنی واقعا دوستان همت کرده اند و متن را به گروههای متعدد بازفرست کرده اند) اما مجموعا در این فاصله، حدود دو هزار نفر به تعداد امضاها افزوده شده است. این بدین معنی است که احتمالا بیشتر دوستان تلگرام خود را روی تلفن همراه استفاده می‌کنند و به همین خاطر نتوانسته اند از طریق تلفن همراه وارد قسمت طومار شده و آن را امضا کنند.

بر این اساس خواهشمندم تمام دوستانی که امروز یادداشت مرا با عنوان «سپاس نرگس و آزمون سرمایه اجتماعی ما» برای دیگران فرستاده اند، مجددا این یادداشت (که اکنون در حال مطالعه آن هستید) را برای همان افراد بفرستند تا کسانی که می خواهند از روی تلفن همراه «طومار دادخواهی» را امضا کنند، بر اساس دستور العمل زیر اقدام کنند:

نخست روی این لینک کلیک کنید.

وقتی صفحه مربوطه ظاهر شد، در پایین صفحه نمایشگر موبایل تان یک نوار قرمز رنگ ظاهر می شود که نوشته است sign this petition روی آن کلیک کنید. آنگاه صفحه دیگری ظاهر می شود که در آن چند کادر در زیر هم قرار گرفته اند. در این کادرها به ترتیب نام، نام خانوادگی ، نشانی ایمیل و نام شهرتان را وارد می کنید. می‌توانید در کادر آخر که مخصوص «توضیحات» است چیزی ننویسید. سپس روی کلید قرمز رنگ که روی آن کلمه (Sign) نوشته است ‌کلیک کنید.

و اکنون کار پایان می یابد و نام شما به طور خودکار در فهرست حمایت کنندگان از دادخواهی قرار می گیرد.

و نکته آخر این که بر خود لازم می‌دانم از جناب آقای حسن نوریان، سرکنسول محترم جمهوری اسلامی در حیدرآباد هند که دیروز شخصا با نرگس تماس گرفته و مشکل ایشان را از نزدیک پیگیری می کنند سپاسگزاری کنم.

محسن رنانی – ۱۲ مهر ۱۳۹۵


آخرین گزارش از وضعیت نرگس

در این چند روز اتفاقات دلپذیری افتاد که مرا به آینده «سرمایه اجتماعی» این دیار خوش بین کرد. یعنی دریافتم که هنوز «اگر بخواهیم» و اگر مشارکت کنیم و اگر عزم ملی کنیم می توانیم خیلی چالش‌ها را با سرعتی قابل توجه حل کنیم. موضوع «حاکمیت مجازی» که اخیرا در سخنرانی‌ای مطرح کرده ام امروز برایم محقق شدنی‌تر آمد.

آن سخنرانی را می‌توانید از این‌جا بشنوید.

ظرف یک روز پس از انتشار یادداشت من با عنوان «برای حضرت نرگس»، پیام‌ها، ایمیل‌ها و تماس‌های بسیاری از ایران و هند و اروپا داشتم که برای کمک به نرگس اعلام آمادگی کردند. تماس سرکنسول ایران در حیدرآباد با من و با نرگس، در همان روز اول، موجب دلگرمی شد.

 در روز دوم (پریروز) سازمان ثبت احوال اصفهان و سپس دفتر نمایندگی وزارت خارجه در اصفهان با همکاری بی‌شائبه به سرعت اسناد هویتی نرگس را تایید و به هند ارسال کردند. همان روز پاسپورت ایرانی نرگس توسط سفارت ایران در دهلی صادر شد. یعنی دختری که از اسناد هویتی خود فقط یک کپی شناسنامه داشت، یک روزه پاسپورتش صادر شد. در همان روز سفیر محترم ایران در هند نیز با نرگس تلفنی صحبت کرد. همه این‌ها امید را به دل نرگس بازگرداند.

در این دو روز خبرنگارانی از سراسر دنیا تماس گرفتند تا خبر نرگس را پوشش دهند. جوانان ایرانی در تلگرام، اینستاگرام، و اینترنت صفحه های حمایت از نرگس را به راه انداختند و دانشجویانی از هند برای کمک به نرگس اعلام آمادگی کردند. یک گروه مستند ساز هم دارد بار می بندد که به هند برود و داستان نرگس، این الهه‌ی شفقت و راستی ایرانی را به صورت مستند بسازد.

اکنون که نرگس دارای پاسپورت ایرانی شده است سفارت ما می تواند رسما برای حمایت حقوقی از نرگس وارد شود. و امروز سرکنسول ارجمند ما در حیدرآباد خودش را همراه با یک خانم وکیل ورزیده ایرانی به «رایاگادا» رساند تا فردا در دادگاه حضور یابند و ناظر روند دادگاه باشند. یک فیلم بردار هم گرفته اند تا تحولات این روزها را ثبت کند.

  • توضیحات امیدوار کننده امشب جناب سرکنسول از وضعیت نرگس را می‌توانید در اینجا بشنوید.

  • نرگس نیز که این چند روز هر شب یک گزارش صوتی برای من فرستاده است، امشب بسیار امیدوارانه و شادمانه سخن گفت. صدای نرگس را در این جا بشنوید.

اکنون یک کار باقی می ماند که امید ما را شدیدا بالا ببرد و این یک کار بر عهده ما بیکاران شبگرد تلگرامی است. آی حضرات تلگرامی، از امشب تا فردا صبح هر جور شده است به این صفحه بروید و «طومار حمایت از نرگس» را امضا کنید. افزایش امضای این طومار، باعث می شود مقامات محلی هند متوجه حساسیت پرونده نرگس شوند و نگذارند روند دادگاه نرگس که تحت فشار قبایل و سران محلی است، به بیراهه برود.  (وقتی از تلگرام موبایل خود وارد این صفحه شدید، روی کلید قرمز رنگ پایین صفحه کلیک کنید، صفحه دیگری ظاهر می‌شود که باید نام، نام خانوادگی، نشانی ایمیل و نام شهر خود را در کادرهای مشخص شده وارد کنید و دوباره روی کلید قرمز رنگ پایین صفحه کلیک کنید و کار تمام است. بیش از یک دقیقه وقت شما را نمی‌گیرد. یادتان باشد، قرار ما پنجاه هزار امضا بوده است و اکنون فقط ۲۵ هزار امضا داریم).

نرگس دارد پاداش شفقت خالصانه خویش را می‌گیرد. در «خلوص نیت» نرگس همین بس که شش سال تمام صدها کودک نابینای هندی را تحت پوشش و حمایت خود قرار داده بود اما بسیاری از ایرانیان ساکن هند و حتی مقامات رسمی کشورمان در هند خبر نداشتند. عرفای ما گفته اند یکی از رازهای این عالم «صدق» ‌است، یعنی صدق در این عالم، گم نمی شود. هر نیکی صادقانه، حتماً روزی دو صد چندان به تو بر خواهد گشت. حضرت سعدی می فرماید: تو نیکی می کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز. بگذارید در این زمانه‌ی روی و ریا، نرگس را «الهه راستی» بنامیم. من با پدرش همکار و دانش‌آموز پدربزرگش بود‌ه‌ام. می دانم که لقمه‌های این خانواده پاک بوده است. دیشب که برای نرگس نوشتم که هر وقت مضطرب شد قرآن بخواند، برایم نوشت:‌ «هر شب قرآن می‌خوانم». گریه‌ام گرفت.

آی شب زنده داران این روزها. امشب برای نرگس دعا کنید. فردا روز سرنوشت سازی است.

محسن رنانی ۱۵ مهر ۱۳۹۵


آخرین نرگس‌نامه

روز جمعه (۱۶ مهر)، دادگاه نرگس در رایادگادا در دو نوبت صبح و عصر برگزار شد. سرکنسول ما در حیدرآباد نیز همراه با یک خانم وکیل ایرانی در این دادگاه حضور یافتند. این نشست دادگاه برخلاف موارد قبلی، خیلی رسمی، به موقع و همراه با رفتاری با نزاکت نسبت به نرگس برگزار شد.

دقت کنیم، اتهام نرگس فقط «سهل انگاری» در مراقبت از کودکی است که در هنگام گردش دسته جمعی، غرق شده است. اما برخی افراد محلی پس از گذشت چند ماه از حادثه، به قصد اخاذی کوشیدند با اغوای خانواده کودک، نرگس را متهم به قتل کنند. دادگاه هنوز به پایان نرسیده و هنوز هیچ حکمی صادر نشده است. جلسه جمعه دادگاه، در واقع چهارمین جلسه دادگاه نرگس بود. هنوز یک جلسه دیگر در اواخر مهر ماه در پیش است و تا یک ماه آینده رای دادگاه صادر می‌شود. پویش حمایتی که در این چند روز برای نرگس به راه افتاد برای این بود که به راحتی ممکن بود جلسه جمعه‌ی دادگاه به آخرین جلسه تبدیل شود و از آن حکمی سنگین بیرون بیاید. متعصبان و باج‌خواهان محلی سخت در تلاش بوده اند که رای دادگاه را تحت تاثیر قرار دهند و حمایت حقوقی سفارت ایران از نرگس و پویش صدهزار نفری امضا کننده طومار آنلاین دادخواهی، موجب شد که فضا قدری به نفع نرگس تغییر کند.

اما هنوز ماجرا پایان نیافته است و ممکن است از جلسه بعدی دادگاه حکم ناخوشایندی بیرون بیاید. البته مقامات قضایی رایاگادا تلویحاً به سرکنسول ما قول‌هایی داده اند که ماجرا ختم به خیر شود و نرگس با مجازات زندان روبه رو نشود، اما هیچ اعتمادی به سیستم اداری و قضایی هند که شدیدا تحت فشار متنفذان و افراطیان محلی است، نیست. بنابراین لازم است هم «طومار الکترونیک» همچنان امضا شود و هم حمایت حقوقی سفارت ایران از نرگس همچنان برقرار بماند. یعنی حساسیت روی پرونده باید باقی بماند تا مقامات قضایی منطقه مجبور باشند روند دادگاه را از فشارهای محلی دور نگهدارند.

پویشی که در این چند روز برای «نرگس ایرانیان» به راه افتاد، اکنون نرگس را به یک چهره جهانی تبدیل کرده است، به گونه‌ای که اکنون نرگس در رسانه‌های دنیا به «دختر نیکوکار ایرانی» شهرت یافته است. این دو روز در رسانه‌های مختلف کشورهای خارجی گزارش‌هایی از او و فعالیت او منتشر شده است. همین تحول باعث خواهد شد تا مقامات مرکزی هند در دهلی نیز حساس شوند و مراقبت کنند که این پرونده به مسیری غیرعادی نیفتد. ما هم همین را می‌خواستیم. و البته برای صدا و سیمای خودمان باید افسوس خورد که چقدر گیرنده هایش خاک گرفته است. دعا کنیم تا این عزیزان نیز اندکی هوشیار شوند.

من به نوبه خودم لازم می‌دانم از سفیرمان در هند و بویژه از سرکنسول ایران در حیدرآباد سپاسگزاری کنم که به محض اطلاع از وضعیت نرگس، با ورود به موقع به مساله و حضور شخصی در رایاگادا از نرگس حمایت روانی و حقوقی کردند. و نیز درخواست می‌کنم که تماسشان را با نرگس حفظ کنند و در صورت امکان نماینده‌‌ای به جلسه بعدی دادگاه نرگس بفرستند.

سپاس من نثار همه جوانان عزیزی باد که در این چند روز با برپا کردن دهها وبلاگ و صفحات تلگرامی، فیسبوکی و اینستاگرامی، در پویش حمایت از نرگس دمیدند و تا این لحظه تعداد امضاها را به حدود ۱۳۸ هزار امضا رسانده‌اند. ما را به بختیاری خود این گمان نبود.

نرگس در اولین سفری که در نوجوانی به ایران آمد، مادرش را از دست داد. و سپس در سفر دومش به ایران پدرش پر کشید. برای نرگس ایران «بوی مرگ» می‌داد. به همین خاطر دیگر جرات نکرد به ایران بیاید. و به همین علت وقتی تصمیم گرفت خود را وقف کودکان یتیم و درمانده‌ی این عالم کند، هند را برگزید. احساسم این است که این تجربه دارد باعث می شود نرگس از ایران «بوی زندگی» بشنود. در یکی از پیام‌های اخیرش به من نوشته است هرگاه اجازه خروج از هند را دریافت کند، دوست دارد اولین سفرش به ایران باشد. امید که چنین شود.

من البته با نرگس در تماسم و اگر جایی لازم باشد که اقدامی برای حمایت از او صورت پذیرد چنین خواهم کرد اما در این مرحله ماموریت من برای راه اندازی پویشی برای معرفی ملی و جهانی نرگس به پایان می‌رسد.

پویش حمایت از نرگس برای من آزمونِ بازشناسی ظرفیت‌های نهفته اجتماعی جامعه‌مان بود که البته بسیار امیدوارم کرد.  امید که مقامات کشورمان نیز به این ظرفیت پی ببرند و برای عبور جامعه از مشکلات و بحران‌های در پیشِ رو از آن بهره بگیرند. اما البته پیشْ شرط آن، بازسازی «سرمایه اجتماعی» میان جامعه و حکومت است که به گمان من، اعلام آشتی ملی گام اول آن است.

.از این پس اگر تمایل دارید خبری از فعالیت‌ها و روند دادگاه نرگس بگیرید به کانال تلگرامی شخصی او مراجعه کنید

محسن رنانی ۱۸ مهر ۱۳۹۵ 


واکنش رسانه های ایرانی به مساله نرگس:

ایسنا

آفتاب

دنیای بانک

https://renani.net/?p=531
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید