محاکمه تاریخ

بازنشر یک پیام ویدئویی
  • محسن رنانیمحسن رنانی

من بر اساس سیاستی که از نخست داشته‌ام، معمولا مطالب دیگران یا پیام‌های عمومی را در کانال تلگرامی خود بازنشر نمی کنم. شاید در تمام این سال‌ها دو یا سه پیام از دیگران را بازنشر کرده‌ام.

اما امروز می‌خواهم شعر خوانی یک دختر نوجوان افغان خطاب به ما ایرانیان را برای شما باز پخش کنم. شعر نیست، محاکمه است. آنچه در این فیلم می بینید محاکمه تاریخ است که این جلسه اول آن است و احتمالاً برای چند نسل ادامه خواهد داشت!!

 ببینید و بیندیشید که در این جرم تاریخی که ما مرتکب شده ایم و همچنان می شویم چه کسی مجرم یا دستکم مقصر اصلی بوده است؟
انگلیسی‌های دسیسه‌ورز؟
یا حکومت انقلابی اسلامی ایدئولوژیک خودمان؟
یا خود بزرگ بینی ما فارسها، اگر نگویم  نژادپرستی‌مان؟
یا شیعه‌گری سنت زده‌ی غالی؟
یا روشنفکران فرسوده و تن‌آسان؟
یا حوزه های دینی مروج نفرت مذهبی؟

آیا از این همه تجربه پر هزینه، درسی آموخته ایم؟

ویدئو را در اینجا (یوتیوب) تماشا کنید.


پیوندهای مرتبط:

امیر هاشمی مقدم: خودبزرگ‌بینی فارس‌ها و رنج‌های افغانستانی‌ها

برای لینا، دکتر رنانی و احمد زید آبادی


در پاسخ به شعر لینا روزبه حیدری دختر افغان که اخیرا مجددا در شبکه های اجتماعی منتشر شده است:

به رسم سپهر

فکر نمیکنم ، ایمان دارم به اینکه برادر هم هستیم
من و تو در خاک خدا فقط با یک مرز جدا شده ایم
تا روزی که کشورت آباد و آزاد گردد
وآنگه در افغانستان بهتر میهمانت شوم و بر دستانت بوسه مهربانی بنشانم
نه از فرط بی پناهی ، که از سر همراهی و همدلی به کشورم پناه آوردی
و کودکی بودی که پایت به خاکم آشنا گشت
و من به رسم خانواده ایرانی ((سپهر)) و به نام مریم دستانت را در بی انتهای شاخه نرگس نشاندم
و پا به پا یاریت کردم تا مبادا جوانی ات را در کشورم گم کنی .
نگذاشتم زبانت را به فراموشی بسپاری و راهی شدم نه بعنوان کودک افغان ،به نام سپهر و به تو نامی دادم و نشانی
چاشتی بر سر سفره آشنایی میهمانت کردم و به تشکری نگاهم کردی
و در این مرز مشترک شاعرت حافظ گردید تا از جام عشق واصل کابلی با دلی شاد سبوی عشق بنشانی
زرشک پلو هایمان را با طعم چتنی و چای سبز آمیختیم
و حال عروسیت را در لباس سپید پس از آن همه کودکی به تماشا نشسته ام
سالهاست که التهاب وجودت در گردباد حوادث مبدل به آرامشی بزرگ گشته است
سالهاست که نام کشورت را برایت حلاجی کرده ام
و سالهاست که به اندیشه دخترکی شیرین زبان که نبایدش بود ضعف دستانت را به قوت دستانم سپرده ام .
قامت استوارت را دربه پا ساختن خانه های امید سرزمینم
و صبر و تحملت را در دوری سرزمینت فهمیده ام
و نگذاشتم هرگز لحظه ای درد غربت را به قلبت راه دهی
و هنوز هم در فهرست ما همان دخترک غیور افغانی
و به نام مریم امروز در پس جوانی ات میخوانی و می اندیشی و می نویسی .
هر ورز حالت مشوش تو را ازغم فردا میفهمم
اما دستانت را در پس زنجیرهای دستم برای همیشه نگه داشته ام
باشد اگر روزی رفتی ، بدان میان دغدغه های پر آشوبت با آرامشی که برایت آفریدم تو خود برخاستی
همچون نصیبه ها ، فریدها که در آدینه افغانستان سرود مشترک از حافظ و واصل میخوانند:

زجام عشق کشیدیم باده با دل شاد (واصل کابلی)
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد (حافظ شیرازی )

به قلم خانواده بنیاد خیریه سپهر در بم که کودکان افغان را از کودکی تا بزرگسالی مورد حمایت قرار می‌دهد.

https://renani.net/?p=702
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت عملی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید