خیلی حوادث دست به دست هم دادند تا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به آن نتیجه انجامید. و تصمیمی که دکتر عارف در روزهای آخر گرفت، تصمیمی بزرگ بود که اتخاذ آن قدرت روحی بالایی لازم داشت. من به پاس این گذشت، مطلبی نوشتم و در مطبوعات منتشر شد. مطلب را می توانید در ادامه و همچنین از طریق پیوند زیر دنبال کنید.
عارف گذشت و ما همه در راه ماندهایم
(سپاسنامه ای برای دکتر عارف که تصمیم خردمندانهاش سرنوشت انتخابات خرداد ۱۳۹۲ را تغییر داد)
بر موج عاطفهها سوار شدن و امید بخشیدن و محبت خلق را خریدن و توفان عشق جمعی را وزیدن، هنرمندی میخواهد؛ اما هنرمند واقعی آن است که پس از همه اینها و در اوج ربودن دلها، وقتی دید که مصلحتی عمومی در پیش است، تصمیم بگیرد از آن همه هیاهو، چشم پوشیدن را و از میانه راه، کناره گرفتن را و از خارخار احساس مسئولیت رهیدن را و ملاحظه اقتضای تاریخ یک ملت کردن را و غیرت نکردن را و منیت به خاک سپردن را و خاکساری ملتی رنج کشیده کردن را و این همان کاری بود که دکتر عارف با انصراف خود از نامزدی ریاستجمهوری کرد و البته کم دستاوری نبود.
عارف گذشت و ما همه در راه ماندهایم
مشکل همه سیاستمداران تاریخ معاصر ایران همین بوده است که چون بر اسب عاطفه جامعه سوار شدند دیگر فرود آمدن را شایسته خویش ندانستند و آنچنان تیز تک تاختند که دیگر فرود آمدنشان به دست خویش را منتفی کردند و مردم را به تنگنای برخاستن برای برنشاندنِ آنان در انداختند و عارف نشان داد که میشود چنین نبود و چنین نکرد و این رفتار او هم نشانه اصلاحطلبی و هم نشانه توسعهیافتگی بود.
ما خوشحالیم که سیاستمدارانمان به پایهای از بلوغ رسیدهاند که خِردِ فردیشان به خِردِجمعی تمکین میکند. ما خوشحالیم که اصلاحطلبی وارد مراحل بلوغ خویش شده است. ما خوشحالیم که اعتدالخواهی، رهبران بالقوه تازهای یافته است. ما خوشحالیم که یک سرمایه نمادین بالقوه دیگر به سرمایههای پیشین اصلاحات افزوده شده است. اینها دستاوردهای بزرگ این انتخابات تا همینجاست.
اکنون عارف با این حرکت خویش نشان داد که حقیقتا شایسته معاون اولی دولت اصلاحات بوده است. رفتار او نه تنها مهر تاییدی بر شایستگیهای اصلاحطلبانه خود او بود، بلکه تاییدی نیز بر انتخاب درست رهبری اصلاحات بود.
امروز دیگر همه نیک میدانند که در یک سال اخیر که دکتر عارف بنا را بر شرکت در انتخابات گذاشت، گرچه جفاها دیدید و ملامتها کشید، اما با دوستان مروت کرد و با دیگران مدارا. ما امروز دریافتهایم که او از عمق جان اصلاحطلب بوده است و اکنون دریافتهایم حکمت بلندی را که در پشت حضور جدی او در انتخابات و رخ نتابیدن و رو ترش نکردن و صبوری ورزیدن و ماندن در صحنه، نهفته بود. من از سوی همه آنان که از سرِ نگرانی، خرده گرفتند و درشت گفتند از دکتر عارف پوزش میخواهم و البته نیک میدانم که میداند که بسیاری از آنان نیز در کار خویش بر صدق بودند ونگران پارهپاره شدن عزم جامعه بودند و امید داشتند که رای این مردم خستهدل بینتیجه نماند.
صرفنظر از اینکه در انتخابات آینده نامزد خردگرایان یعنی اصلاحطلبان و اعتدالجویان و عقلانیتخواهان و روشنفکران پیروز شود یا نه، تا همینجا پس از هاشمی، عارف دومین پیروز این انتخابات بوده است. دستمریزاد که کرد آنچه باید میکرد.
دکتر عارف همه خدمتی که باید به جامعه خویش میکرد را یکجا به انجام رسانید و از امروز حتی اگر به زندگی شخصی بازگردد و سیاست را رها کند هیچ مدیون این جامعه نیست. گرچه اما خوشتر آن است که بماند و بایستد و باری از بارهای بر زمین نهاده مردمان خسته این دیار را بردارد؛ و بیگمان در هر دو حالت مأجور است. در یک کلام، جامعه ما این روزها در رفتار او چیزی دید که حضرت عطار در مردان مرد هم نمیدید:
روزی که باز خواهند از جان و دل امانت/ هم دل تباه بینی هم جان خراب مانده
آنجا که نقدها را ناقد عیار خواهد/ مردان مرد بینی در اضطراب مانده
آنجا که صادقان را از صدق باز پرسند/ پیر و مرید بینی اندر جواب مانده
ترسم که هیچ عاشق این راه را نپوید/ وان ماه روی ما را رخ در نقاب مانده