پایان مسعود

  • محسن رنانیمحسن رنانی

پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست،‌ پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد.

آنان‌که امروز او را ارزیابی می‌کنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی می‌دهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاست‌جمهوری پزشکیان نمی‌توان او را ارزیابی کرد.

تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیس‌جمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرست‌های ارایه شده توسط کمیته‌ها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابل‌قبولی است. ضمن این‌که از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزام‌آور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفت‌وگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم (در این‌جا ) نوشته‌ام که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینه‌اش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد). این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیس‌جمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسم‌های آن ارزیابی نکنید بلکه با رسم‌های آن ارزیابی کنید).

یادداشت قبلی من (مسعود و چوبه‌دار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانال‌ها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخش‌هایی از رای‌دهندگان و تحریمی‌ها را بازگو کرده بودم که می‌گویند پزشکیان خُلف وعده و بی‌صداقتی کرد؛ او آبروی رای‌دهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد.

اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبه‌دار خواهد برد. و بعد هم از رئیس‌جمهور درخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار به‌آرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود.

در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیس‌جمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای‌ داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد.

بنابراین یادداشت «مسعود و چوبه‌دار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمه‌ها و تخریب‌های فردا بود. (متاسفانه برخی‌ سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشته‌ها و گفته‌‌های دیگران دست به فرصت‌طلبی می‌زنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است).

اکنون می‌گویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دهه‌ای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند.

درواقع انتخابات اخیر هم، نوعی خیزش اجتماعی دو مرحله‌ای برای «نه به وضع موجود» بود که پس از دوره‌ای از حذف و خالص‌سازی، دوباره یک دولت اصلاح‌جو را برسرکار آورد. اگر تحول ویژه‌ای رخ ندهد و بخشی از انتظارات آن ۷۸ درصد جامعه (۵۱ درصد تحریم‌کنندگان و ۲۷ رای‌دهندگان به پزشکیان) برآورده نشود، انرژی‌ مثبت این تحول‌خواهی حداکثر تا دو سال دیگر تخلیه خواهد شد و با انرژی منفی تحریم و براندازی جایگزین خواهد شد. بنابراین دو سال دیگر یا پزشکیان امروز تمام خوهد شد با «پایانی نامسعود»؛ یا پزشکیانی تازه متولد خواهد شد با مأموریتی تازه و «پایانی مسعود». بنابراین ما تا دو سال، مشاهده می‌کنیم، نظارت می‌کنیم، نقد می‌کنیم، اعتراض می‌کنیم، اما قضاوت و ارزیابی نمی‌کنیم. ارزیابی مربوط به پایان یک دوره عملکرد است نه آغاز یا وسط آن.

به گمان من با آمدن پزشکیان فرایند گذار جمهوری اسلامی نیز آغاز شده است؛ امیدوارم این فرایند به صورت دموکراتیک و عقلانی رخ دهد. برای نخستین بار در تاریخ پس از مشروطیت، حکومت از دست خودش و از ترس بخشی از خودش، به مخالفان و منتقدان خودش پناه برده است. در انتخابات‌های قبلی حکومت سناریویی داشت که گاهی جامعه با هجوم پیش‌بینی نشده خود به صندوق، سناریوی حکومت را نقش‌بر‌آب می‌کرد (مثلا ۷۶ و ۹۲)؛ اما نتیجه این انتخابات حاصل همکاری نانوشته حکومت و ۷۸ درصد جامعه بود. این‌که آیا از قبل طراحی شده بود یا نه را نمی‌دانم و بعید می‌دانم؛ اما ظاهراً هر دو طرف از نتیجه راضی هستند.

در عین حال واقعاً سرنوشت این ساختار حکمرانی به موفقیت یا شکست دولت چهاردهم بستگی دارد؛ هم‌چنان‌که ارکان حکومت نیز این را رسما اعلام کرده‌اند. چون در هیچ بخشی از اقتصاد و طبیعت، منابع مازادی وجود ندارد و تقریبا در همه حوزه ها معضلات جدی و در اکثر حوزه‌ها بحران داریم. این بحران‌ها هم جوری نیستند که دولت یا حکومت به تنهایی بتوانند حل کنند: دولت باید اقدام کند، حکومت باید پشتیبانی کند و جامعه باید همراهی و حمایت کند؛ وگرنه حل کوچک‌ترین بحران‌ها هم شکست می‌خورد (که تاکنون خورده است).

بنابراین حکومت هم دو سال وقت دارد. در این انتخابات میان نخبگان اجتماعی توافقی وجود نداشت؛ بخشی در طرف تحریم و بخشی در طرف مشارکت ایستادند. اگر تجربه دولت‌چهاردهم نیز شکست بخورد، در انتخابات بعدی تقریباً تمام نخبگانِ بیرون حکومت در طرف مخالفان، یعنی تغییرطلبان، خواهند ایستاد. فقط در انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی بود که طغیان فراگیر نخبگان با طغیان جامعه همزمان و هماهنگ بود. یعنی همه نخبگان در کنار مردم و در مقابل حکومت، خواستار تغییر فراگیر بودند. در مقابل، علت شکست دولت مصدق این بود که همه نخبگان یکدست و یکدل نبودند. در تمامی تحولات بعد از انقلاب ۵۷ نیز یکدستی و همدستی در نخبگان اجتماعی وجود نداشت. اگر دولت‌ چهاردهم شکست بخورد یا بخش‌هایی از نظام سیاسی تلاش کنند آن را به شکست بکشانند، آنگاه همه شرایط برای یکدست شدن و همدست شدن همه نخبگان بیرون حکومت با جامعه مدنی فراهم خواهد شد. اگر این یکدستکی و همدستی رخ دهد و طغیان نخبگان با طغیان اجتماعی همراه شود حکومت عملاً باخته است؛ یعنی حتی اگر ظاهراً نیز فرونریخته باشد، درعمل قادر به هیچ گشایشی نیست و فقط با زورعریان قادر به ادامه خواهد بود. بنابراین حکومت هم دو سال وقت دارد که با اقدامات افق‌گشایانه خود این شکاف نخبگانی را به نفع خود بچرخاند، وگرنه شکاف، پایان می‌یابد و نخبگان به صورت یکپارچه به تحریم‌کنندگان و تغییرطلبان خواهند پیوست.

براین‌اساس می‌توان گفت: از هم‌اکنون گذار آغاز شده است. این که پس از بیست سال تلاش برای یکدست‌سازی حکومت و خالص‌سازی قدرت، حکومت دوباره، و این‌بار ظاهراً آگاهانه، تن به یک بازی نیمه دموکراتیک داده و اجازه داده است که اخراج شدگان از حکومت دوباره به بازی سیاست برگردند، نشان از پذیرش بی‌نتیجه بودن آن تلاش بیست ساله و پذیرش ضرورت آغاز دوره گذار دارد. این دوره گذار البته بی‌بازگشت است؛ چون با جنبش مهسا آشکار شد که دوره افولِ اقتدار حکومت که سالها پیش آغاز شده بود،‌ به نقطه بی‌بازگشت رسیده است. یعنی در زورآزمایی جنبش مهسا، حکومت نشان داد که بی زورِ عریان، قدرت ندارد و جامعه نشان داد که اگر زور عریان نباشد، اقتدار دارد. این یعنی دیگر «گذار» بی بازگشت شده است. یعنی حکومت دیگر توان توقف گذار را ندارد ولی البته می‌تواند با سرکوب، آن را پرهزینه، خشونت‌بار و احتمالا طولانی‌ کند؛ اما اگر چنین کند، ممکن است گذار دموکراتیک را به فروپاشی خونین تبدیل کند.

چرا؟ چون مسئله فقط اجماع نخبگانی نیست، مسئله گسست نسلی و گذار بین‌نسلی نیز هست. یعنی حتی اگر دو سال دیگر نخبگان تحول‌خواه نیز یکپارچه در طرف تغییرطلبان نایستند، این نسل نوخاسته آن نخبگان را به زباله‌دانی تاریخ خواهد فرستاد. این نسل، از محسن رنانی تا احمد جنتی، همه را در بلوک قدرت طبقه‌بندی می‌کند و از آنها عبور کرده است. محسن رنانی تحول‌خواه (نه تغییرطلب) نیز برای این نسل به اندازه احمد جنتی ولایت‌مدار، متهم است. این نسل، درست یا غلط، گمان می‌کند که پس از تغییر، بلافاصله به رفاه و آزادی می‌رسد و هر کس را که مانع تغییر تلقی کند، متهم و مقصر و بلکه مجرم می‌داند. آقای حکومت! مجبورم کلام بازرگان بزرگ را در دادگاه شاه تکرار کنم که گفت: «ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می‌گوییم».

بنابراین دو سال آینده، سرنوشت‌ساز خواهد بود. نحوه تعامل حکومت با دولت چهاردهم (این‌که در حل بحران‌ها و اصلاح و گشایش امور، تمام‌قد از آن حمایت خواهد کرد یا نه) و نیز رفتارش با جامعه (اولویت و حاکمیت قانون نسبت به قدسیت و منویات مقامات، ایجاد گشایش‌های مدنی و سیاسی، حتی در چارچوب همین قانون اساسی که به آن متکی است) نشان‌خواهد داد که حکومت کدام مسیر را انتخاب خواهد کرد. امیدوارم تحولات سالهای اخیر، واقعیت را برحکومت آشکار کرده باشد و مسیری را انتخاب کند که بتواند «پایانی مسعود» را برای پنجمین دهه از حکمرانی خویش رقم بزند و ایران را «ایران» تحویل نسل‌های آینده بدهد نه «ویران». انشاءالله.

(درباره تحولات خارجی صحبت نکردم چون معتقدم گزینه‌های حکومت در تحولات خارجی چنان محدود شده است که آن تحولات به هر شکلی پیش برود نهایتا اقتدار حکومت در برابر جامعه مدنی را افزایش نخواهد داد).

محسن رنانی / ۲۶ مرداد ۱۴۰۳


پیوندها:

پیوند به یادداشت «کابینه اتفاق ملی»

پیوند به یادداشت «مسعود و چوبه‌دار»

https://renani.net/?p=6223
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

نظرات (45)

wave
  • سروری

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۶:۴۱ ب٫ظ

    دکتر رنانی بزرگوار در باب نگریستن و گریستن جنابعالی در خصوص دولت پزشکیان بر اساس چندین نوشته هایتان دو نکته معروضم.
    ۱- عدم ثبات در نگریستن و گریستن
    ۲- عدم بیان نقش جامعه به ویژه در نگریستن و گریستن آخر (پایان مسعود)
    همکار دانشگاهی

    پاسخ
  • صمد عزيزي

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۶:۴۶ ب٫ظ

    با سلام و احترام
    تحلیل های دکتر رنانی عزیز آگاهانه و دلسوزانه است. امیدواریم که دولت و حکومت و نخبگان و مردم بشنوند و عمل کنند و پایانِ دوسالی مقبول رقم زده شود انشاالله

    پاسخ
  • پارسا

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۶:۵۵ ب٫ظ

    احسن،ولی کو گوش شنوا

    پاسخ
  • امیدوار

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۷:۰۳ ب٫ظ

    سلام
    این گزاره ی
    « سرنوشت این ساختار حکمرانی به موفقیت یا شکست دولت چهاردهم بستگی دارد» رو نمی‌فهمم از کجا اومده. نظام گفته
    «موفقیت ایشان، پیروزی همه ماست»
    از شکست صحبتی نشده و دلیلی نداره شکست رو بپذیرن. مثل گذشته.
    اینکه « ظاهراً هر دو طرف از نتیجه راضی هستند» و «این‌بار ظاهراً آگاهانه، تن به یک بازی نیمه دموکراتیک داده» هم ابطال پذیر نیست ولی مبنای یه تحلیل اساسی قرار گرفته.

    پاسخ
  • یک کامند ساده

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۷:۱۸ ب٫ظ

    با سلام خدمت جناب محسن رنانی عزیز

    خاطرم هست یکسال پیش مطلبی نوشتید به نام صبر شادمانه و سپس قرار بود که نقدها را تحت کتابی منتشر کنید. ما همچنان منتظر هستیم. اگر هم منتشر کرده اید و ما بی خبریم، سپاسگزار خواهم بود که در کانال تلگرامی خود آن را مجدد انتشار دهید.

    در رابطه با متن جدیدی که نوشتید من بسیار خرسندم، از این جهت که در سالیان گذشته احساس می‌کردم که بین نسل شما و مطالبتان و نسل های جوان تر( من تولدم دهه ۶۰ هستم) فاصله ی زیادی وجود دارد و در تعجب بودم.

    وقتی روند مطالبتان را دنبال میکنم این احساس را دارم که این فاصله رو به کم شدن است و این بسیار خوب است.
    .
    در رابطه با حکومت، چند روز پیش خبر آمد که گروه نظامی حشد و شعبی می تواند در دانشگاه تهران با سهمیه درس بخواد! من روزهای خونینی برای ایران می‌بینیم.یادم است زمان جرج بوش آمریکا طرحی برای تجزیه ایران و نقشه ی خاورمیانه جدید داشت، به نظر می آید آن نقشه به بهترین شکل توسط حاکمیت در حال اجراست! هر چند که حاکمان دوست دارند حکومت کنند ولو بر تلی از خاک!

    پاسخ
  • سید رحیم

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۷:۱۹ ب٫ظ

    سلام دکتر
    اید خوب است
    اما پایانی مسعود برای پزشکیان سخت است
    مسعودرا آورده اند تا قربانی اندکی ماندن بیشتر در صفحات تاریخ این سرزمین کنند و برای قربانی پایانی زیبا متصور نیست مگر اسناد و مدارک محکم از واقعیت اصلی سرلن حکومت در جایی نگهداری کند برای روز مبادا…..

    پاسخ
  • مهدی

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۷:۳۶ ب٫ظ

    با عرض سلام و ادب
    اگر این متن شما را نوشته ای در علم سیاست تلقی کنیم، با توجه به اینکه یکی از کارکردهای اصلی علم، پیش بینی است، با ارجاع به دانش سیاست و حتی مرور تجربه های زیسته خودمان در دهه های اخیر، باید مسعود را تمام شده فرض کنیم چه بسا این بر خلاف آرزو اندیشی فطرت ایرانیمان باشد. آقای پزشکیان زبان سیاست بلد نیست ولی امید می رفت چون زبان ملت را می داند با تکیه بر ملت زبان مردم را بر سیاستمداران غلبه دهد ولیکن نخواست یا نتوانست. در هر دو حال، مسعود از این به بعد در مقابل سیاستمداران و حاکمان هر روز ضعیف تر خواهد بود.

    پاسخ
  • مهدي

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۷:۴۰ ب٫ظ

    سلام بر رنانی

    رنانی شاعر است بیش از آنکه اقتصاد بداند و البته که گویا که خوب اقتصاد میداند.

    او چون شاعر است، در هر زمینه که قلم میزند، زیاد اغراق میکند، همه را میتواند به آنچه که میخواهد مربوط کند، خواه قصه و رقص باشد خواه آموزش و پرورش.

    ازخواندن اشعارش لذت میبرم اما به خاطر دارم آنچه که در مورد مهاجرت گفت، که البته تاکید داشت برداشت شخصی اوست بسیار ضعیف بود. مدت مدیدی است که در فرنگ ایام را قتل عام میکنم و هرگز برداشتی مشابه برداشت های اونداشتم.

    به تازگی هم از ” معنا” سرود و آنهم نه آنقدر درست و زیبا بود به مثال ماباقی اشعارش. عاقبت به کامش باد،

    پاسخ
  • علی

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۷:۴۴ ب٫ظ

    نگارنده حدود ۱۰ سال پیش در مناظره ای با اطمینان گفته بود: “اگر سی سال نتوانستیم دیگر نمی توانیم”.
    مشتاقم بدانم به چه علتی پس از ده سال خیال میکند الان می توانیم؟!!
    ساختارها تغییر کرده اند؟!
    مفسدان دستگیر شده اند و فساد سیستماتیک کمتر شده؟!
    شاخصهای مثبت زندگی مردم افزایش یافته اند؟!
    نگاه سران نظام به مقولۀ زندگی و حقوق مردم، اصلاح و آدمیزادوار شده؟!
    سیاستهای خارجی در جهت منافع ملی بهبود یافته اند؟!
    یا اینکه گوینده خودش هم نفهمیده بود چه گفته؟!!

    پاسخ
  • فرزین

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۸:۰۶ ب٫ظ

    با سلام
    لطفاً کامنت تلگرام رو باز کنید تا نظر مخاطبین رو در ذیل نوشتارتان ببینید
    حداقل برای یک بار و یک روز

    اینکه شما به عنوان روشنفکر پیامهایی به جامعه ارسال میکنید و صرفا گوینده هستید تکرار همان منبر است !
    درسته که اینجا رو در نظر گرفته آید اما کفایت نمیکند و هر مخاطبی از تلگرام به اینجا کوچ نمیکنه ضمن اینکه اینجا مخاطبان از پیام یکدیگر مطلع نمیشود
    قبل از اینکه مانند روشنفکران دهه‌ی ۵۰ ، مردم را به کوره راه ببرید با هر پیام ، نظرات آنها را ببینید
    با اینکه حدس میزنم چنین پیشنهادی را عملیاتی نکنید اما باز هم خواستم نظرم رو مطرح کرده باشم

    پاسخ
  • محمد امینی

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۸:۲۰ ب٫ظ

    پایان نامسعود مسعود یعنی همان پایان پزشکیان در لحظه معرفی کابینه رقم خورد و نه ۲ سال دیگر. در همان لحظه پایان محسن و جواد نیز رقم خورد. خیلی قلمفرسایی نکنید. دیگه تمومه ماجرا …

    پاسخ
  • احمد

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۹:۰۵ ب٫ظ

    همه با هم پیش بسوی “پایان مسعود”

    پاسخ
  • احمد حق‌پژوه

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۰:۱۹ ب٫ظ

    ضمن درود بیکران خدمت استاد نازنینم:

    پیشنهاد اول؛ به جای واژه‌ی “نامسعود” که پیشوند پارسی “نا” را با کلمه‌ی عربی “مسعود” ترکیب کرده، از کلمه‌ی جایگزین و به نظر حقیر بجا و مناسب “مسدود” استفاده کنید؛ “پایانی مسدود” یا “پایانی مسعود” که درواقع با تولد پزشکیانی جدید استمرار خواهد یافت… هزاران بار سپاس بر استاد گرانمایه‌ محسن خان رنانی که به‌راستی مایه فخر ایران و ایرانی است.

    پاسخ
  • مَهراد

    ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۰:۴۴ ب٫ظ

    استاد بزرگوار
    خلاصه میگویم که ممکن است بر اساس آن فرمولی که از ۱۲۸۵ تا ۱۳۰۴ یعنی نوزده سال فاصله تغییر را که فی مابین ۹۶ تا ۹۸ به دوسال رسیده، اینبار یکبار برای همیشه و قبل از ۱۴۰۴ و یکسالگی دولت پزشکیان به جنبش نارضایتیِ ناامیدانه از آخرین تئاتر سیاسی این نظام تبدیل کند!
    مثال ۹۶ و آغاز دولت روحانی تا قیام دیماه را اینبار بخاطر وخیمتر بودن شرایط میتوان در همان آبان و آذر هم دید!
    اما این حکومت اخلاقاً و رفتاراً هیچگاه با گذاری مسالمت آمیز تسلیم نسل حاضر و ایستگاه پایانی دروغ در حکمرانی نخواهد شد!ضمناً قانون اساسی رژیم در تعریف منِ حقوقدان قانون نیست و فرمان است! لذا ظرفیتی برای تحول هیچگاه نداشته بلکه فقط خودکامگی و تمامیت‌خواهی دارد. #انقلاب_قانون_اساسی

    پاسخ
  • دکتر علی قشقایب

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۰:۲۶ ق٫ظ

    با درود
    هرچند نوشته شما را تا حدی بیش از اندازه خوش‌بینانه می‌دانم، اما امید آن دارم که درست از آب درآید و هسته سخت قدرت واقعا به این نتیجه که شما اشاره فرموده‌اید، رسیده باشد که نیاز به تغییر فرمان نحوه حکمرانی ایت و حمایت لازم را از ابن تغییر فرمان داشته باشد. البته کار آیانی نخواهد بود، چونکه جبهه ارتجاع هنوز دارای قدرت و نفوذ بالایی است و بسیاری از نقاط مهم و اثلی حکومت را در ید خود دارد.

    پاسخ
  • اسماعیل محمودی

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۳:۳۰ ق٫ظ

    چقد عالی، پر مغز،صبورانه و روان می‌نویسید..دست مریزاد استاد

    پاسخ
  • بلبل بیکار

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۴:۳۹ ق٫ظ

    تقدیم به مریدان رنانی، باشد که لختی بیاندیشند، و متوجه شوند که مرادشان تا چه حد با منطق و انصاف و واقعیات فاصله دارد.
    ۱. “تقریبا ۵۰٪ وزرای معرفی شده بین نفرات ۱ تا ۳ انتخاب شده نوسط شورا بوده اند”. بین اول تا سوم فرق زیاد است. مثل اینست که در المپیک به سوم مدال طلا بدهید. ضمنا لطفا بفرمایید آن ۵۰٪ کدام‌ها هستند تا تکلیف حال و آینده روشن شود.
    ۲. انتخاب هیات وزرا یکی از مهمترین وظایف رئیس جمهور است. این قضاوت در مورد یک فیلم با دیدن یک عکس نیست. قضاوت در مورد یک فیلم با دیدن نیمی از آن است.
    ۳. انرژی مثبت تحول خواهی ۵۱٪ جامعه از قبل به تحریم و براندازی نزدیکتر بوده تا تحول خواهی بواسطه انتخابات و پزشکیان. درصدی از آن ۲۷٪ که گول روشنفکرانی مثل شما را خوردند خود دانند و شما و مسعود.
    ۴. فرمود “بنابراین ما تا دو سال، مشاهده می‌کنیم، نظارت می‌کنیم، نقد می‌کنیم، اعتراض می‌کنیم، اما قضاوت و ارزیابی نمی‌کنیم.” چگونه بدون قضاوت و ارزیابی، نقد و اعتراض ممکن است؟ نقد یعنی ارزیابی، اعتراض ناشی از ارزیابی و قضاوت است.
    اینست رنانی، دیگر خود دانید.

    پاسخ
  • نیما

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۵:۴۲ ق٫ظ

    البته مسعود تو وقت اضافه یه فرصت طلایی داشت که اونم به اوت زد، مسعود نیومده وقتش تموم شد و امثال رنانی ها دنبال وقت خریدن برای مسعود هستند.
    پایان مسعود =پایان رنانی ها و روشنفکران

    پاسخ
  • مسعود مجاهدی

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۷:۵۳ ق٫ظ

    اقای دکتر گرانقدر ، ایا اگر مردم یک صدای واحد نداشته و نظر مخالفشان را به شگل راه دیپلوماتیک تبدیل نکنند ،ایا امکان بهبودی دارند ؟من فکر نمی کنم .

    ،ما راهی برای بمیدان آوردن مردم برکنار نشسته لازم داریم ….ملتی که درک سود جمعی و کار تیمی کردن را نیاموخته
    ایرانیان ، ملتی که سال ۵۷ ،هفتاد درصدش روستا نشین بوده ،چهل ساله چطور شهرنشینی یاد گرفته ؟ممکن نیست یاد گرفته باشه ،باید برگردیم بینوایان و کارل مارکس را بخوانیم ،ما هنوز در قرن نوزدهم بسر می بریم .و خوشبختی ما اینست که ملل فرانسه و انگلستان ،این راه را قبلا رفته اند و #ژان_والژان جلو چشم ماست .

    پاسخ
  • ودود نطاقي

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۹:۲۴ ق٫ظ

    واقعیتهای قابل لمس اگر مثبت اندیش باشیمُ و وطن خواه

    پاسخ
  • امیرحسین

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۰:۰۵ ق٫ظ

    سکولاریسم کف خواسته‌های ماست. بفرمایید از این …. که لاینقطع مشغول نهج البلاغه خوانی‌ست قرار است تا چند قرن دیگر سکولاریسم در بیاید؟

    پاسخ
  • امیرحسین

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۰:۱۹ ق٫ظ

    جناب رنانی!
    این نسل ناصبور و درس‌نخوانده هیچ وقت نظریۀ ترمودینامیک عشق آن آقایی که اسمظ بردید را جز به قصد تمسخر و استهزا نمی‌خواند. این نسل تاریخ‌نخوانده به شریعتی خنده می‌زند و می‌گذرد نه که به هوایش جان بدهد و بمب بگذارد. اینکه موسی با عصا دریا را شکافت یا نشکافت برای این بچه‌ها شوخی‌ای بیش نیست. به این‌ها زور نمی‌شود گفت. سر این‌ها را شیره نمی‌شود مالید. اگر صبر ندارند بخاطر این است که می‌فهمند عمرشان نامحدود نیست. نمی‌خواهند مو سفید کنند و پیرهن به تنشان بید بزند و جماعت زورگو یک قدم پا پس نکشیده باشند. نسل قبلی‌ای که خیال اصلاحات داشت تاس شد، بچه‌هایش مدرسه رفتند و هنوز هم سر ماه اجاره‌اش را با یا علی و یا ابوالفضل پرداخت می‌کند. جناب رنانی! قرار است تا کی از قاتلان و گردنه‌گیر‌ها التماس تغییر کنید؟ زمانی که باقی موهایتان هم سفید شود؟ نخواستیم اصلاحات و تحولات و قات و مات شما را. پیشکش خودتان.

    پاسخ
  • دشت لاله

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۰:۴۷ ق٫ظ

    نسل رادیکالی بر سر کار خواهند آمد ، دین را از صحنه خواهند زدود. زمان تعصبات ملی فرا رسیده است.

    پاسخ
  • مهدی

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۰:۵۶ ق٫ظ

    به نظرم هیچ گونه گذاری شروع نشده است ، صرفا به دلیل جنگ غزه حاکمیت یک دوران تنفس برای خود ایجاد کرده است. با پایان یافتن التهاب در منطقه مجددا دولت را به اصولگرایان و خالص سازان خواهد سپرد.

    پاسخ
  • علی

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۴ ق٫ظ

    پزشکیان از زمان آغاز، رو به پایان رفت.

    پاسخ
  • سبزابادی

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۱:۴۳ ق٫ظ

    جناب آقای دکتر
    با سلام و احترام ، جسارتاً جهت یادآوری ذیل مطالبم، پاراگراف آخر یاداشتتان تحت عنوان مسعود و چوبه‌دار می آورم تا بدانم این تغییر موضع شما به چه دلیلی رخ داده است؟ آیا همان زور عریان شما را وادار به دفاع از دکتر پزشکیان و کابینه پیشنهادیش کرده است؟ کابینه ای که کاملا تحمیلی است و حتی شما را بعنوان یکی از اعضار شورای راهبردی دچار عذاب وجدان کرده است؟ اگر چنین است با مخاطبان خود صادق باشید؟ زیرا این دو یادداشت آنقدر با هم تناقض دارند که من خوانده فکر می کنم خدای ناکرده حضرتعالی به شعور بنده توهین کردید.

    آقای دکتر پزشکیان: من ۲۲ سال پیش، گرفتن پست و مقام دولتی را در این ساختار سیاسی برای خود حرام کرده‌ام و تاکنون رعایت کرده‌ام. با درخواست شما، بدون هیچ مواجب و منفعتی، سه هفته به تهران آمدم و شبانه‌روزی با شورای راهبری همکاری کردم و به خانه برگشتم. اگر هیچ اثری از عزم شما برای حفظ سرمایه‌اجتماعی خودتان پدیدار نشود، ما نه تنها کمکی نمی‌توانیم بکنیم بلکه ممکن است مجبور شویم بابت همان سه هفته همکاری هم استغفارنامه بنویسیم. همه ما منتظر گفت‌وگوی شما با مردم و تصمیم شما برای حفظ دستاوردهای انتخاب چهاردهم هستیم.”

    پاسخ
  • علی

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۲:۴۰ ب٫ظ

    امید یک معتاد برای ترک، سبب می شود او سالها معتاد بمانَد.
    امیدی که به صبر توصیه کند خود یک مخدر است.

    پاسخ
  • اکبر کرمانی

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۲:۴۵ ب٫ظ

    دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم/واندر این کار دل خویش به دریا فکنم/از دل تنک کنه کار برآرم آهی/کاتش اندر کنه آدم و حوا فکنم

    پاسخ
  • مهدی

    ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ در ۴:۰۳ ب٫ظ

    باسلام و احترام خدمت آقای دکتر رنانی و سایر بزرگواران.
    بیایید تفکر کنیم نه سطحی و بلکه عمقی تا بیان مان از قضاوت و نادرستی مبرا باشد.
    از آقایان اصلاح جو و به ویژه از آقای دکتر رنانی پرسش دارم که مرتب از خالص سازی و جنبش مهسا و… سخن می گویند و سخن شان هم به نتیجه نمی رسد. آیا صحبت از جنبش مهسا و خالص سازی در معیشت ملت تاثیر دارد؟ آیا با گفتن پایان مسعود و زمان بندی دولت مسعود، معیشت مردم درست می شود؟ بیایید خرد جمعی و امید را اندکی با تفکر و اندیشه در پیش بگیریم و نه اینکه خدای نکرده مانع راه بشویم. راه باز کنیم، نه راه مسعود را ببندیم. رویکرد و گفتمانی که نادرست و ناآگاهانه و برای منافع حزب خاص باشد، نه تنها راه بازکن نیست، بلکه راه بندانی ست.

    پاسخ
  • سید مهدی حسینی

    ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۱:۲۰ ق٫ظ

    «مشیت الهی جای خود ر به پیشرفت داد “هیچ انگاری” را به دنیا آورد.(۱)
    این نورسیده؛حاصل دستکاریِ نقشه مندِ اندیشه توسط ایدئولوژی در” پریشان شهریا مدینه ی ضاله !” بود. …
    در همین راستا:
    سیاست پژوهان بر الگوی شوروی سابق تمرکز دارند:
    « در سال ۱۹۲۳ درحالی که تولیدات صنعتی افزایش قیمت نشان می داد، در آمد کشاورزی در سطح پائین قرار داشت؛ بدلیلِ :
    “این حرکتِ خلاف جهت و نمایش ترسیمی آن”
    این دوران به کسادی قیچی معروف شد.(۲)»
    واقع گرایی ایجاب می کند تا در این ور آب! نسبت به بیان فصیح و بلیغ و روان دانش آموخته ی دکتری اقتصاد از دانشگاه تهران، تأمل شود:
    «مسعود گرامی! می‌دانم که …»
    ضمن انتقاد شدید ولی محترمانه، از توصیف های غیر منصفانه نسبت به حکومتی پویا و صحیح و سنجیده؛ اگر کمی به خود زحمت دهیم و رنج هایی را که ملت بزرگ ایران برای دستیابی به حکمرانی دینی” فراتر از دایره ی تنگ ایدئولوژی” کشیده اند را به یاد آوریم، بی گمان نتیجه خواهیم گرفت که حتی:
    «کوچکترین گام هایی راکه در جهت کاستن از درد و رنج انسان ها برداشته شده، قدر بدانیم و ارج بگذاریم… (۳)»
    سرنخ:
    (۱) دیوید لایون؛ پسامدرنیته
    (۲) ویلفرید روریش؛ سیاست به مثابه علم
    (۳) رهارد بار؛ روشن نگری چیست، روشنی یابی چیست؟

    پاسخ
  • ا.م

    ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۶:۵۲ ق٫ظ

    این عکس همان قاشق اول دیگ غذاست که سرآشپز آنرا می چشد. آشپز که دو تا شد آش یا شور یا شیرین! وَ اُملِی لَهُم اِنَّ کَیدِی مَتین

    پاسخ
  • پوریا قاسمی

    ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۹:۵۵ ق٫ظ

    معلم توسعه سلام
    مردم عزیز کشور ما خسته تر از آن هستند که بخواهید آنها را کم صبر بخوانید و اَمسال ِاین برچسب‌ ها را به آنها بزنید و خود را عقل کل بدانید، تغییرات مواضع پرچم گونه شما در چند یادداشت اخیرتان هم که بی پاسخ مانده ناشی از همین خستگی و بی حوصلگی مردم است، محسن رنانی که می‌گفت اگر سی سال است که نتوانسته ایم دیگر هم نمی‌توانیم ودر جنبش مهسا یادداشت سقوط می‌نوشت، حالا از مردم دوسال سکوت در برابر گرانی ها و ناترازی ها و حتما سکوت در برابر گرانی سوخت می‌خواهد.
    معلم توسعه نان به نرخ روز چند است؟

    پاسخ
  • علی

    ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۱:۲۴ ب٫ظ

    عورت ظلم آنچنان عیان است که دیدنش ملاک تشخیص بینایی و نابینایی افراد شده است.
    آنکه نمی بیندش نابیناست، حتی اگر چراغی از علم بدست داشته باشد.

    پاسخ
  • علی

    ۲۸ مرداد ۱۴۰۳ در ۳:۱۳ ب٫ظ

    صبر فریب است.
    پر واضح است که راهی که به ترکستان می رود، هرگز راهور را به کعبه نمی رساند.

    پاسخ
  • البرز

    ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ در ۵:۲۰ ب٫ظ

    نقدی بر مقاله  “پایان مسعود” محسن رنانی

    اسد عزت دوست

    دکتر محسن رنانی اقتصاد دان نهادگرایی است که افزون بر حوزه اقتصاد و توسعه اغلب در قامت یک تحلیل گر و اندرزگر سیاسی وارد عرصه سیاست نیز شده است.

    برای اینکه بررسی کنیم که نظرات قاطع سیاسی ایشان تا چه میزان مبتنی بر مواد خام دقیق  و همچنین به چه اندازه با اصول و نگرش تفکر انتقادی سازگار است ، یادداشت ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ ایشان تحت عنوان “پایان مسعود” را مورد بررسی و نقد قرار می دهیم.
    ادامه نقد عزت دوست را در لینک تلگرام زیر دنبال کنید :
    https://t.me/isaharkhiz/53497

    پاسخ
  • جواد بیگی

    ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ در ۸:۵۰ ب٫ظ

    درود
    پایان مسعود به مانند تمام رئیس جمهورهای انقلاب اسلامی نا میمون خواهد بود.

    در دکانی که بسته است، امید فروشی یعنی؛ قمار با حقیقت…

    پاسخ
  • سحر

    ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۰:۰۸ ب٫ظ

    سلام و احترام،
    جسارتا از این دو سال ها زیاد گذشت و رفت و اتفاقی نیفتاد‌.
    عمر رفته ما هم باز خواهد گشت؟

    پاسخ
  • علی

    ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ در ۱۱:۵۷ ب٫ظ

    سلام و ارادتقبل از جنبش مهسا در یک مورد فرمودید آنچه باید می گفتم، گفتم و بهتر است دیگر چیزی نگویم در جنبش مهسا که برای سخنرانی به دانشگاههای مختلف می رفتیدفرمودیددانشجویان می گفتن اگرکوتاه بیاییم فردا همه ما را بیچاره می کنند و بعد که دیدید چنین شدنوشتیداین جوانان بیشتر از ما می فهمند و ما روشنفکران و دانشگاهیان باید از چنین معلمهایی بیاموزیمدر جنبش مهساآخرین تار مو وسقوط رانوشتیدوقریب الوقوع بودن سقوط حکومت رایادآوری فرمودیدپس از جنبش مهساصبر شادمانه را توصیه فرمودیددر اوج خالص سازی که به یکباره سقوط هلی کوپتر تمام معادلات را بر هم زدنوشتیدسه هفته بی مزددر شورای راهبری مشغول یافتن وزیرانی در تراز پزشکیان بودید و بایددو سال صبرکرد.مگر پس از پایان این شورا نفرمودید به«شغل شریف موی دماغ»روی می آورید آیادرخواست مهلت دوساله در همین راستاست آیا آنچه ازجامعه می خواهیدبه پزشکیان هم می گوییدآیا فکرنمی کنیداگرمدتی ننویسیدیا کمتر بنویسیدبهتر استآیا برای اندیشمندی که آخرین تار مو و سقوط رانوشت بهترنبودتامدتی چیزی نمی نوشت تا دچار تناقض گویی نشود

    پاسخ
  • علی

    ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ در ۵:۳۸ ب٫ظ

    سلام مجدد جناب دکتر
    تا دیروز فکر می کردم واقعا روحیه انتقادپذیری قوی دارید که نظرات مخالفان دیدگاهتان را منتشر می کنید امروز علی رغم اینکه مطمئن شدم اصلا این گونه نیست و جنابعالی یا ادمینتان فیلتر بسیار قوی برای انتشار دیدگاههای انتقادی دیگران دارید و بسیار بعید است این متن را ببینید صرفا به این دلیل که در فضای مجازی ثبت شود تا شاید روزی به کار آید آن را می نویسم.بنده دکتر نادعلی عاشوری تلوکی دانشیار بازنشسته دانشگاه هستم که روز گذشته نظراتم را در مورد پایان مسعود نوشتم و پس از چندین بار تلاش ناموفق برای ارسال به دلیل تعداد زیاد کاراکتر در حالی که متنهای طولانی تر از نوشته من منتشر شده بود سرانجام ارسال شد و پیام امد که در حال بررسی قبل از انتشار است ولی متنی که بسیار مؤدبانه و بسیار محترمانه از دانشیاری که بیش از صد و بیست کتاب و مقاله منتشر کرده نوشته شده با کمال تعجب و ناباوری حذف شد آیا روحیه انتقادپذیری حضرتعالی در همین حد هست؟!
    لطفا نه این نوشته را منتشر کنید و نه نوشته دیروز را.

    پاسخ
    • همایون

      ۱ شهریور ۱۴۰۳ در ۳:۴۷ ب٫ظ

      با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی

      با توجه به اینکه افراد دیگری نیز چنین شکوه ای داشتند، لازم دیدم حضور استاد گرامی و دیگر عزیزان توضیح لازم بدهم.

      نظرات عزیزان بطور خودکار و همان لحظه در داخل سایت به سمع مخاطبان نمی رسد. نظرات ثبت میشود، بعد آنها باید برای قرار گرفتن مورد تایید ادمین قرار گیرد.

      با توجه به نظرات مختلف، روزانه تلاش می شود نظرات خوانده شده و موارد مناسب برای قرار گرفتن در قسمت نظرات تایید شود.

      پس مسئله سانسور مطرح نیست، مسئله فرصت مناسب برای خوانش نظرات و بررسی آنها است.

      با تشکر

      پاسخ
  • ناصر

    ۲ شهریور ۱۴۰۳ در ۷:۴۳ ب٫ظ

    با سلام
    جملات و اصطلاحات بسیار نغز و شیرینی در این مقاله بود و خیلی لذت بردم. به نظرم عالی بود. بوس به دستتون و قلم تون.
    فقط بر اساس رگرس گذشته، و رفتار فعلی و عقبه ی حکومت، فکر میکنم شوربختانه به «پایانی نامسعود» برسیم و شخصا تصمی گیری هایم را بر این اساس انجام‌ خواهم داد. هر چند امیدوارم و دعاگو که چنین نباشد و فکر بنده غلط از کار در بیاید.

    پاسخ
  • ناصر

    ۲ شهریور ۱۴۰۳ در ۱۱:۰۶ ب٫ظ

    پاسخ پوریا قاسمی

    سلام دوست عزیز
    اشتباه نشود! ایشان دو سال صبر از مردم در برابر گرانی نخواسته اند.
    مطابق نظر ایشان که بر مبنای تحلیل تاریخی و بررسی امار و ارقام است، اگر حکومت تغییر ایجاد نکند، حدود دو سال دیگر حکومت و‌ مردم مقابل هم قرار میگیرند و صبر مردم تمام‌میشود و درگیری و برخورد پیش میآید

    پاسخ
  • محمد

    ۶ شهریور ۱۴۰۳ در ۱۱:۵۰ ق٫ظ

    شخصیت این حکومت چهل و چند ساله با حاکمان پیرش و مدیران تکراری اش به این صورت شکل گرفته و قابل تغییر نیست ، تغییر از درون شوخی بیش نیست چون این بیمار، بیماری اش را نپذیرفته تا درمان شود و تنها نسخه شفابخش برای نجات کشور و مردم، مرگ این سیستم و تولد سیستمی جدید است…..

    پاسخ
  • علی

    ۱۶ مهر ۱۴۰۳ در ۶:۳۷ ب٫ظ

    ملت ایران دغدغۀ بقا دارند، محسن رنانی ادعای توسعه!
    فاصله بین مردم و تریبون داران حکومتی، به زیادی فاصلۀ مردم تا حکومت است.

    پاسخ
  • علیرضا ابان

    ۱۰ آبان ۱۴۰۳ در ۱۲:۳۴ ب٫ظ

    به نظر من اقای پزشکیان برای اعاده حیثیت وارد صحنه شد؟اما زمان به نفع او نیست ؟

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید