الفبای مدیریت عمومی در دنیای مدرن، بهکارگیری «مهارت گفتوگو» و تعامل اعتمادآمیز حکومت با مردم است. این دقیقا همان چیزی است که حکومت ما فاقد آن است. روحانیان یک عمر فقط مخاطبه یک طرفه را تمرین کردهاند و اکنون که دیگر کسی برای مخاطبههای آنان تره خرد نمیکند و اکنون که نسل جدید آنان را به چالش کشیده و از آنها تعامل، همشنوی و گفتوگوی دو طرفه میطلبد آنان مهارت لازم را برای چنین تعاملی ندارند.
در قضیه اعتراضات کشاورزان اصفهان، که یک نمونه برجسته و نشانه امیدوارکننده از بلوغ جامعه مدنی است، تا این جای کار حکومت به غایت ناتوان و بیمهارت عمل کرده است. جنبش مدنی کشاورزان شرق اصفهان پایدارترین جنبش مدنی نیم قرن اخیر ایران است که ۲۲ سال به صورت مستمر و مسالمتآمیز ادامه داشته است (به شرحی که دکتر عباس حاتمی استاد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان اخیرا در یک نشست کارشناسی برای مساله آب بیان میکرد). این جنبش (و بهطورکلی اعتراضات آب در هر سه استان خوزستان، اصفهان و چهارمحال و بختیاری) تاکنون بسیار عقلانی و مدرن رفتار کرده است و حکومت بهتر است به سرعت خودش را و افکارش را و برخوردش را در تراز این جنبش اصلاح کند.
این جنبش فرصتی است برای حکومت تا تمرین کند که بحرانهای عظیمی که از این پس یک به یک درخواهد رسید را با مشارکت نخبگان مدنی امین و منتخب مردم، کارشناسان مستقل و نهادهای مدنی به همفکری و گفتوگو بگذارد و از دل این گفتوگوهای مدنی، راهکاری بین الاذهانی و مورد قبول اکثریت مردم را استخراج کند. در قضیه آب (و خیلی دیگر از بحرانها) که دیگر حکومت به تنهایی توانایی حلوفصل آنها را ندارد هیچ راه امکانپذیر و مسالمتآمیز دیگری نیست مگر این که حکومت، خودِ جامعه مدنی را برای جستجوی راهکارهای عقلانی به مشارکت بطلبد. آگاه کردن صادقانه مردم از عمق بحران، گام نخست هر اصلاح سیاستی در حوزه آب است؛ و آگاه سازی حقیقی، با فرمانِ حکومتی و اطلاعیههای رسمی از بالا رخ نمیدهد، بلکه در گفتوگوی آشکار، عقلانی و اخلاقی بین نخبگان امین مردم و نهادهای مدنی با حکومت امکانپذیر میشود. گفتوگوهایی که مردم به طور مستقیم و مستمر در جریان آنها قرار داشته باشند تا به نتیجه آنها اعتماد کنند. این همان کاری است که حکومت باید از سالهای پیش بستر آن را فراهم میکرد.
در بحران آبِ استانهای خوزستان، چهارمحال و بختیاری، اصفهان و یزد، هم نظامِ مقدس مقصر است، هم تمام دولتهای نامقدس بعد از جنگ، هم نخبگان و نهادهای مدنی این چهار استان و هم مردم این استانها. معنی ندارد که در این استانها که از دههها پیش معلوم بود با مشکل جدی منابع آبی روبهرو خواهند شد، هم مردم و هم حکومت فعالیتهایی را توسعه داده باشند که بر مصرف شدید آب استوار است.
در این چند دهه، در اصفهان صنایع فلزی آببَر توسعه داده شده است و کشاورزی ۱۷۰ درصد رشد کرده است؛ در چهارمحال و بختیاری، کشاورزی و باغکاری ۶۰۰ درصد رشد کرده است؛ در اصفهان شش هزار هکتار برنجکاری میشود؛ در خوزستان با بیش از سه تا پنج برابر بودن تبخیر آب نسبت به استانهای شمالی، دستکم صد هزار هکتار برنجکاری میشود (این رقم در سال ۹۸ به بالای ۲۰۰ هزار هکتار هم رسید)، همچنین سه میلیارد متر مکعب آب برای تولید نیشکر مصرف میشود؛ در یزدِ کویری با توسعه بیرویه کشاورزی، صادرات آب مجازی داریم؛ و در همه این استانها هنوز هم شاهد گسترش این گونه فعالیتهای آببَر هستیم. و البته همه این خطاهایی که مردم کردهاند نیز به سیاستهای نادرست دولتهای مختلف باز می گردد.
به گمانم وقت آن است که حکومت بپذیرد که لاپوشانی کردن بحرانها دیگر جواب نمیدهد. حکومت باید این فرصت تاریخی را از دست ندهد و راه گفتگوی «آشکار»، «بی پرده»، «جدی» و «عقلانی» را برای جامعه بگشاید. گفتگو بین نمایندگان جوامع محلی با حکومت، و گفتوگو بین نهادهای مدنی و نخبگان منتخب مردم استانهای مختلف با یکدیگر. تا حکومت به خطاهای گذشته خودش صادقانه اعتراف نکند و تا مردم این استانها از خطاهای خودشان در مصرف آب شرب و کشاورزی و صنعتی آگاه نشوند، هیچ گفتوگوی جدی شکل نمی گیرد. بدون آگاهی از واقعیت، همهی طرفها، خود را محق میدانند و دیگران را مقصر.
وقتی در استانهایی که شاهد بحران آب هستیم، هنوز مغازهها جرأت میکنند پیادهروها را با آب لولهکشی شهری بشویند و هنوز شهرداریها جرأت میکنند چمن بکارند و هنوز کارخانهها جرأت میکنند با آب شهری بدون بازچرخانی فعالیت کنند، نشانه این است که هنوز کسی بحران آب را باور ندارد.
به گمانم تجربه راه اندازی گفتوگوهای شفاف و جدی با مردم شرق اصفهان میتواند آزمون مهمی برای توانایی حکومت در حلوفصل بحرانهای آینده باشد. چرا هنوز صدا و سیمای استانی یا سیمای ملی اجازه نداده است تا نمایندگان مدنی این کشاورزان حرفهای خود را با همه مردم ایران مطرح کنند؟ نجیبتر از این مردم برای گفتوگو، مفاهمه و مصالحه برای یافتن راهکاری عقلانی، پیدا نخواهید کرد؛ پس قدر آنها را بدانید. و البته گفتوگو همیشه دو یا چند طرف دارد. نخبگان مردمی همه استانها و نیز کارشناسان مستقل و سیاستگذاران ملی و استانی، همه حق دارند که ادعاها و سخنان خود را به گوش جامعه ایران برسانند. آگاهی دقیق از واقعیت، همه ما را محافظهکارتر و گشودهتر خواهد کرد.
اما در گام اول، همهی ما، یعنی حکومت و نهادهای مدنی و نخبگان اجتماعی بهتر است برای تمرین حکمرانی مشارکتی در دنیای مدرن، درسهای خود را از اول بخوانیم. لطفا تصمیم بگیریم همهمان دست از خود داناگری و خود مُحِق پنداری برداریم و درس تعامل مدنی را از «بابا آب داد» شروع کنیم. به نظرم همه باید برای گفتوگو بر سر آب، اول مساله را دقیق بشناسیم و با صبوری و گشادگی سینه، سخنان همه طرفها را بدون عصبانیت و پرخاشگری بشنویم. این کاری است که به سرعت باید شروع و تمرین کنیم.
من چون تخصص لازم را در حوزه آب و محیط زیست ندارم، در اینجا تنها به بیان چند نکته کلی اشاره کردم. ولی برای تقویت این همشنوی و آگاهی بخشی درباره بحران آب، تنها چند فایل صوتی (و احتمالا نوشتاری) از دیگران را در حوزه آب، که به گمانم برای درک درست ما از واقعیت لازم است، منتشر خواهم کرد. حجم اطلاعاتی که در فضای مجازی درباره آب می چرخد بسیار زیاد و بخش بزرگی از آنها یا یکسونگرانه یا غلط است و فقط به عصبیت و پرخاشگری بیشتر مردم استانهای همجوار میانجامد. همه نخبگان حوزه آب موظفند دست به روشنگری در این حوزه بزنند.
بنابراین برای شروع، امروز یکی از پادکستهای دکتر محمد فاضلی را با عنوان «زاینده رود چگونه خشکید؟» که اخیراً منتشر شده است، بازنشر میدهم. این فایل، بخشی قابل توجه، و البته نه همه واقعیت، مربوط به خشک شدن زایندهرود را بیان میکند؛ که برای فهم اولیه از مساله بحران زاینده رود و آغاز گفتوگوهای کارشناسی بیشتر در این حوزه، روشنگر و لازم است.
لینکهای پادکست «زاینده رود چگونه خشکید؟»:
کانال تلگرامی «پادکست دغدغه ایران»
محسن رنانی
۱۲ آذر ۱۴۰۰