تقریبا دیگر امیدی به حکومت نیست. نه این که نخواهد اوضاع بهتر شود، حتما میخواهد، اما دیگر توانش را ندارد. خیلی دلشان میخواهد بشود، اما نظام تدبیر چنان از اندیشمندان واقعی و انرژی خِرد جمعی تخلیه شده و چنان در محاصره رانتخواران قرار گرفته است که دیگر توان ایجاد تغییر ندارد. از یکسو، ناکارآمدی سیستمی به همراه فساد رانتی، از درون، تمام انرژی نظامِ تدبیر را میمکد، و از سوی دیگر اندک انرژی باقی مانده نیز صرف تنشها و درگیریهایی میشود که خودش با بیرون درست کرده است. بدون تغییرات ساختاری و افقگشایی، امکان برون رفت از این باتلاق برای حکومت وجود ندارد. اما افقگشایی نیز نیازمند اعتماد به نفس و انرژی روانی عظیمی است که دیگر در ساختار قدرت دیده نمیشود. از بس همهچیز را بزک کردهاند، خودشان هم خوب میدانند که پشت صحنه چقدر خالی است و برای همین از ریسمان سیاه و سفید هم میترسند.
امتحانش ساده است؛ به آنها میگوییم نمیخواهد همه بحرانهای بزرگ کشور را حل کنید، فقط یک کار کوچک را به طور کامل و تا رسیدن به نتیجه مطلوب، انجام بدهید تا معلوم شود اصلا این سیستم هنوز زنده و پویا است یا در سراشیبی اضمحلال است. در مهر ۱۳۹۵ گفتم حکومت دارد از مرحله امکان اصلاح عبور می کند و اگر میخواهد توانایی و پویایی خودش را به آزمون بسپارد فقط تکلیف بحران در یک مساله (بحران در صندوقهای بازنشستگی و تامین اجتماعی) را حل کند. اگر توانست، آنگاه بقیه حوزهها را هم میتواند (آن سخنرانی را اینجا ببینید).
اکنون میگویم نه تنها بحران صندوقهای تامیناجتماعی را، نه تنها بحران آب را، نه تنها بحران انرژی را، نه تنها بحران تورم را، نه تنها بحران بیکاری را و … نمی تواند بلکه مشکلات خیلی سادهتر را هم نخواهد توانست حل کند. مثلا حل مساله آلودگی محصولات کشاورزی به کود و سموم شیمیایی را؛ یا حل مساله تصادفات و کشتههای سنگین رانندگی را؛ حتی کمتر از آن، پلاک نکردن خودروهای غیراستاندارد خودروسازهای داخلی را؛ معتقدم همین چند مساله کوچک و ساده را هم نخواهد توانست حل کند. میدانید چرا؟ چون «سرمایه اجتماعی» حکومت تمام شده است. سال ۱۳۸۱ گفتم «سقوط سرمایه اجتماعی» آغاز شده است (اینجا را ببینید)؛ ولی حالا عرض میکنم سرمایهاجتماعی حکومت «تمام شده است». البته میتوانند با میتینگهای خیابانی هیاهو کنند، اما اقداماتی را که نتیجه واقعی بدهد و برای مردم «حس واقعی بهبود» ایجاد کند، نخواهند توانست.
اما در عوض به آینده ایران بسیار امیدوارم. هرچه اقتدار حکومت کاهش مییابد، اقتدار جامعه مدنی بالا می رود و با تداوم این ناموازنه، امید به آینده ایران افزایش مییابد. فقط تحقق این پیشبینی من دو شرط مهم دارد که یکی را حکومت میتواند برآورده کند و یکی را نخبگان جامعه مدنی. در مورد حکومت تقریبا مطمئن هستم که شرط اول را برآورده میکند، یعنی نمیتواند نکند. شک من فقط در مورد جامعه و نخبگان آن است که امیدوارم بتوانند شرط دوم را محقق کنند. آن دو شرط را در سخنرانی «آینده ایران و نقش کنشگران» که ۲۲ دی ماه امسال در موسسه رحمان داشتم، شرح دادهام. آن را در فایل صوتی زیر بشنوید.
محسن رنانی / ۲۹ دیماه ۱۴۰۰