به گمان من باخت ایران در جنگهای شامات (غزه، لبنان و سوریه) را میتوان به عنوان «چالدران دوم» نامگذاری کرد. بیشتر مشخصات چالدران اول را در این جنگ هم میتوان دید. درواقع، در جنگهای شامات، زمینههای پدیدآورنده، شیوه بازی ترکیه و دستاوردهای بزرگی که برای او خواهد داشت، نقش غرب و اسرائیل، رفتارها و خطاهای فکری و راهبردی حاکمان ایران، ساختار فناوری نظامی دو طرف، تغییر ساختار سیاسی خاورمیانه، پیامدهای آن برای منطقه و جهان، و تاثیر عظیمی که بر جغرافیای سیاسی ایران خواهد نهاد، شباهتها و قرابتهای زیادی با جنگ چالدران دارد. شایسته است که پژوهشگران تاریخ ایران، در این زمینه واکاوی و اظهارنظر کنند.
چهارسال پیش، درست در آذر ۱۳۹۹، یادداشتی منتشر کردم با عنوان «حس نسبت و توسعه». در آنجا به خطاهای تاریخی حاصل از معیوب بودن «حسِّ نسبت» در حکومتهای گذشته ایران اشاره کردم که منجر به شکستهای خسارتبار تاریخی شده است. در پایان آن یادداشت نیز به حکومت زنهار دادم که اکنون که ظاهراً تنها یک نبرد را باخته است، اگر حس نسبت خود را درباره قدرتش و درباره منازعات خارجی که در آن درگیر است اصلاح نکند، کل جنگ را خواهد باخت. بهگمانم با آنچه در ماههای اخیر در شامات رخ داد و بویژه شکستن سد اسد، اکنون آن پیشبینی محقق شده است.
آن یادداشت را یکی از مخاطبان و علاقهمندان مباحث توسعه، صوتی کرده است که میتوانید در زیر بشنوید:
دیدگاهتان را بنویسید