ایران در سایه خشونت؟
خشونت شاخ و دم ندارد. وقتی در تحلیل سیاست یا در بحث توسعه میگوییم فضا «خشونت آمیز» است، به معنی پرتاب سنگ و چماق و گلوله به سوی هم نیست، بلکه به معنی «وجود احتمال خشونت» است. یعنی وجود نگرانی هر یک از مدعیان قدرت یا مطالبهگران میدان سیاست یا نهادها و کنشگران جامعه مدنی […]
آینده ایران و مسئولیت کنشگران
تقریبا دیگر امیدی به حکومت نیست. نه این که نخواهد اوضاع بهتر شود، حتما میخواهد، اما دیگر توانش را ندارد. خیلی دلشان میخواهد بشود، اما نظام تدبیر چنان از اندیشمندان واقعی و انرژی خِرد جمعی تخلیه شده و چنان در محاصره رانتخواران قرار گرفته است که دیگر توان ایجاد تغییر ندارد. از یکسو، ناکارآمدی سیستمی […]
ایران در منطقهی هشدارِ توسعه
نقد یک نظام سیاسی از جنس مسائل ساده و ناشو (سهل و ممتنع) است. بهسادگی میتوانیم مجموعهای از شواهدِ مربوط به سطوح مختلف گفتمانی، معماری یا عملکردی یک نظام سیاسی را در کنار هم بیاوریم و آن را نقد کنیم. اما بهمحض آنکه بخواهیم نقدی روشمند از یک نظام سیاسی ارائه کنیم، کارْ بهغایت دشوار […]
هرمز کیش، قشم مات؟
تصویر هوایی از معدن خاک سرخ هرمز که زمانی با فروش خاکش درآمد کسب میکردیم و حالا گردشگران برای دیدن این ساحل اثیری، پول میدهند!! در بیست سال گذشته چهار بار به جزیره قشم رفتهام، دو بار تفریحی و دو بار مطالعاتی. در این چهار سفر دو بار بر روی خاک قشم نشستم و گریستم، […]
بابا آب داد، چرا عقل نداد؟
یکی از خسارتهایی که نظام سیاسی پساانقلاب به جامعه ما زد تمرکز بر شناسایی و تقویت افراد باهوش بود. تاسیس مدارس تیزهوشان، تاسیس سازمان استعدادهای درخشان، برگزاری المپیادهای علمی و نظایر اینها، در سطح نظام آموزش عمومی، ما را در یک فضای توهمآمیز فرود برد و از شکلدهی به عقلانیت جمعی غافل کرد. در عین […]
عقلانیت جمعی و توسعه در ایران
داستان «خطای ترکیب» در زیر و بم زندگی ما ایرانیان رسوخ کرده است. از جمله در عقلانیت ما. میدانیم که بر اساس برخی مطالعات، هوش ایرانیان (آیکیو) کمی زیر متوسط جهانی است. اما فرض کنیم ادعای نخوتآمیز تاریخی ما ایرانیان درست باشد که «ما خیلی هوشمندیم»؛ اما این که تک تک افراد یک ملت دارای […]
بابا آب داد، ما آب را به باد دادیم!
الفبای مدیریت عمومی در دنیای مدرن، بهکارگیری «مهارت گفتوگو» و تعامل اعتمادآمیز حکومت با مردم است. این دقیقا همان چیزی است که حکومت ما فاقد آن است. روحانیان یک عمر فقط مخاطبه یک طرفه را تمرین کردهاند و اکنون که دیگر کسی برای مخاطبههای آنان تره خرد نمیکند و اکنون که نسل جدید آنان را […]
جمهوری خطای ترکیب
وقتی آیتالله خمینی در دهم اسفند ۱۳۵۷ در مدرسه فیضیه فرمود «ما، هم دنیا را آباد میکنیم و هم آخرت را…»، برای من نوجوان سیزده سالهای که در یک خانواده مذهبی بالیده بودم خیلی خوشایند بود و خود را یکی از خوشبختترین آدمیانی میدیدم که برحسب تصادف در زمانه و زمینی به دنیا آمده است […]
طالبان، توسعه و مسئولیت ما
محسن رنانی مقدمه در هفتههای اخیر پیام پشت پیام بود از سوی دوستان که چرا ساکتی؟ چرا چیزی برای افغانستان و پنجشیر نمینویسی؟ چرا برنامههای وزرای دولت سیزدهم را نقد نمیکنی؟ نکند ناامید شدهای؟ نکند پیشبینیات از افقگشایی نظام سیاسی در دولت سیزدهم اشتباه از آب درآمده است؟ و پیامهایی از این دست. نخست باید […]
خوزستان من سلام
خوزستان من سلام! منتظر این روزهای تو بودم، می دانستم که بالاخره آتشِ آب از تو شعلهور خواهد شد. سالها پیش نوشتم که اُبهّت این نظام، با آتشِ آب، تبخیر خواهد شد. به من خندیدند؛ اما میدانستم که با آتشِ آب، نمی شود بازی کرد. کبریت این آتش آنگاه زده شد که گفتند: «آب را […]
قصههایی درباره گناه و توسعه (۳)
بخش سوم: حکومت گناهخوار اشاره: در «اشاره»هایی که در ابتدای قصه اول و دوم نوشتم، درباره انگیزه نوشتن این قصههای سهگانه سخن گفتم. در این بخش سوم قصد داشتم قصه مرتضی و راضیه را منتشر کنم؛ تا در قالب روایت قصهی زندگی زوج سفیدی که با آنها گفتوگو کردهام (و از تلخ و شیرین ازدواج سفیدشان […]
قصههایی درباره گناه و توسعه (۲)
بخش دوم: مقامات گرگ خوار اشاره: این قصهها را مهر ماه پارسال نوشتم. در همان دورهای که زنان ایرانی به جنبش «#من-هم» پیوستند و دست به افشای تجربههای خود از آزار جنسی زدند. در واقع دو قصه اول مقدمه بخش سوم است که بحثی است درباره شیوه مدیریت اجتماعی در جمهوری اسلامی که حاصل آن […]