سلام بر زندگان زلزله
مقدمه:
زلزله غرب کشور (در استانهای کرمانشاه و ایلام) دل همهی ایرانیان را به درد آورد. به همه بازماندگان تسلیت میگوییم و همراه با آنان به زندگی سلام میکنیم. کرمانشاه، استان دوم من است. پس از زادگاهم، اصفهان، در بین استانهای کشور بیشترین تردد را به این استان داشتهام و بیشترین اندیشه در حوزه توسعه منطقهای را درباره این استان داشتهام؛ و در کشور، بیشترین دوستان را در این استان دارم. به همه آنان تسلیت میگویم.
در آخرین یادداشتم، گفته بودم که برای مدتی ارایه «تحلیلهای اقتصاد سیاسی» مربوط به مسائل کلان ملی را متوقف خواهم کرد و به جای آن، هر از گاهی یک «کتاب خوب در حوزه توسعه» را معرفی خواهم کرد. اکنون میخواهم به احترام هموطنان زلزلهزده استان کرمانشاه، نخستین کتابی که معرفی میکنم درباره مدیریت زلزله باشد. و البته «شیوه مدیریت بحران» در هر کشوری (فرقی نمیکند بحران طبیعی یا اجتماعی یا سیاسی) یکی از بهترین شاخصهای واقعی برای ارزیابی وضعیت توسعه یافتگی یک نظام سیاسی یا یک جامعه است. گرچه در زلزله کرمانشاه نشانههایی از آغاز شکلگیری «حاکمیت مجازی» در ایران را شاهدیم اما حاکمیت مجازی در یک جامعه عقبمانده هم خطرات خود را دارد. (درباره حاکمیت مجازی اینجا را ببینید)
در سال ۸۲ چند هفته پس از زلزله بم، به کرمان رفتم. در زلزله بم خطاهای مدیریتی بسیاری رخ داده بود. در دیدار با استاندار کرمان و معاون او پرسیدم آیا وزارت کشور دستورالعمل یا کتاب راهنمایی برای مدیریت زلزله دارد که شما از آن استفاده کرده باشید؟ گفتند نه. گفتم آیا مقامات دست اندرکار مدیریت زلزلههای بوئينزهرا، طبس و رودبار خاطرات خود را ننوشته بودند که شما استفاده کنید؟ گفتند نه. گفتم پس شما لطف کنید تا فراموشتان نشده است خاطرات و تجربهها و توصیههایتان را برای مدیران زلزلههای بعدی بنویسید. چند سال بعد همان معاون را دیدم، از او پرسیدم که خاطرات را نوشتید؟ گفت گرفتاریها نگذاشت.
فرهنگ جامعه ما یک «فرهنگ شفاهی» است یعنی توانایی و عادت به نوشتن در آن پایین است. حتی نخبگان و بزرگان ما هم تجارب خود را کمتر مینویسند. به همین خاطر تجارب گذشته مردم ما معمولاً به سرمایهای برای آیندگان تبدیل نمیشود. یعنی «دانش ضمنی» امروز جامعه به «دانش آشکار» آینده تبدیل نمیشود. همین «توانایی تبدیل دانش ضمنی به دانش آشکار» نیز یکی از شاخصهای توسعه جوامع است.
و البته این ناتوانی به دوره کودکی و ناکارایی نظام آموزشی ما بازميگردد. شاید لازم باشد «مشق شب» را که بسیار آسیبزا است، حذف کنیم و به جای آن خاطره نویسی یا «داستان شب» را بگذاریم و از بچهها بخواهیم که به جای مشق شب، درباره یکی از موضوعات زندگی خودشان، «داستان کوتاه» بنویسند (و البته قصه نویسی را با انشاء نویسی اشتباه نکنیم. «انشاء نویسی» برای کودکان، کار سختی است اما قصه نویسی از زندگی واقعی خیلی ساده است. معلمهای عزیز شروع کنید مشق شب و انشاء را به «داستان شب» تبدیل کنید؛ نه بخشنامه میخواهد و نه هزینهای دارد). شاید اگر تمرین به نوشتن، از کودکی شروع شود ناتوانی در ثبت تجارب و دانش ضمنی، در نسل بعدی ما تخفیف یابد.
روزهای مصیبت ناشی از فراق و داغ برای بازماندگان زلزله به سرعت میگذرد. این روزها با هجوم مهر و عطوفت هموطنان برای کمک به بازماندگان و آسیبدیدگان زلزله، تحملپذیر میشود. اما مصیبت اصلی این بازماندگان، به زودی و پس از آن که درگذشتگان از زیر آوار بیرون آورده و به خاک سپرده شدند و زخمیها درمان شدند و زندگان در چادرهایی اسکان یافتند، و امدادگران و هموطنان به خانههایشان بازگشتند، شروع میشود. و ما برای مدیریت دوران سخت پس از زلزله «طرح جامعی» نداریم. آیا میدانید از ۱۵۰۰ کتاب و سندی که درباره زلزله در کشور چاپ شده است ۱۴۹۰ عنوان آنها درباره مهندسی سازه، زمین شناسی و جغرافیا، داستان و رمان و هنر و خاطره، گزارش آماری، راهنمای پیشگیری و مطالعات جامعهشناختی و روانشناختی بر روی بازماندگان هستند؟ تنها ده مورد از آنها درباره مدیریت یکی از مسائل پس از زلزله (مثل آب رسانی، بازسازی زیرساختها و نظایر آن) هستند. متاسفانه ما هیچکتاب یا «سند جامع» ای برای مدیریت بحران زلزله نداریم؛ آن هم در کشوری که یکی از کانونهای زلزله خیز جهان است.
کتاب «اولویت اشتغال زایی در کمک رسانی پس از حادثه» آخرین کتابی است که چند ماه پیش درباره مدیریت بحران زلزله توسط انتشارات صمدیه منتشر شده است. نویسنده این کتاب آقای محمد ایران منش، خود یکی از فعالان مدنی است که در بیشتر زلزلههای دهههای اخیر ایران شخصاً حضور داشته است و آنچه در این کتاب نگاشته است دقیقاً بر اساس تجربههای حضور خود در امدادرسانی زلزلههای ایران و مطالعاتش در مورد زلزلههای دیگر کشورهای جهان است. او در این کتاب الگویی برای کمکرسانی ارایه داده است که کاملاً محصول تجربه او در زلزلههای ایران است. به همین علت تصمیم گرفتم این کتاب را معرفی کنم.
هنگام نگارش متن معرفی کتاب، با نویسنده تماس گرفتم و متوجه شدم که هم اکنون نیز در مناطق زلزلهزده کرمانشاه است. از او اجازه گرفتم که وعده تدوین «کتاب جامع مدیریت زلزله» را از طرف او به هموطنان بدهم. گفت «کار عظیمی است که عمر نوح میخواهد و نیروی بسیار. اگر منابع مالی آن تامین شود همت خواهیم کرد». به خودم گفتم شاید «سازمان مدیریت بحران» خودش کاری کرده باشد. سری به سایت آن سازمان زدم. جز چند بخشنامه گرد گرفته و یکی دو خبر از اعزام تیمهای کمک رسان به مناطق زلزله زده، چیزی در آنجا نیافتم. دریافتم که امیدی به دستگاههای دولتی نباید داشت. و تصمیم گرفتم که در تحقق این کار بزرگ، محمد ایرانمنش را یاری کنیم. در همین زلزله کرمانشاه فقدان یک سایت یا پرتال بسیار توانمند که بتوان از تمام نقاط به صورت آنلاین اطلاعات زلزله زدگان را وارد آن کرد کاملاً محسوس بود. در عصر اطلاعات، بینظمی کمک رسانی به زلزلهزدگان، قابل چشمپوشی نیست. بنابراین از همه هموطنانی که به نوعی درگیر کمک رسانی و مدیریت مسائل پس از زلزله غرب و البته زلزلههای گذشته بودهاند و تمایل دارند تجارب خود را در اختیار محمد ایرانمنش بگذارند تا او در تدوین کتاب جامع مدیریت زلزله از آنها استفاده کند، یا آمادگی دارند مستقیماً در تدوین کتاب مشارکت کنند، درخواست می کنم خاطرات و تجارب و اسناد خود را برای آقای ایرانمنش به ایمیل زیر ارسال کنند:
و البته اگر مطلبی برای ارسال ندارید و فقط در امدادرسانی های این زلزله و زلزلههای گذشته کشور حضور داشته اید نیز اطلاعات تماس خود را به همین ایمیل بفرستید تا در صورت لزوم با شما مصاحبه و از تجربه های شما نیز استفاده شود. همچنین هر کدام از هموطنان عزیز که تمایل دارند در تامین هزینههای تدوین این کتاب و راهاندازی «سایت مدیریت زلزله» مشارکت کنند نیز آمادگی خود را از طریق همین ایمیل به محمد ایرانمنش اعلام کنند. و البته هرکسی را میشناسید که در مدیریت یا امدادرسانی به زلزلهزدگان مشارکت داشته است، ایمیل بالا را برای او بفرستید و درخواست کنید که تجاربش را ثبت کند و بفرستد.
اما معرفی کتاب
در یک نگاه، کتاب «اولویت اشتغال زایی در کمک رسانی پس از حادثه»، نخست نگاهی به وضعت مناطق زلزله زده پس از زلزلههای رودبار، بم، ایلام و قرهداغ دارد. سپس به توضیح چالشهای کمک رسانی پس از زلزله در ایران پرداخته است. آنگاه با توجه به این که نویسنده معتقد است مهمترین معضل پس از زلزله برای آسیبدیدگان، اشتغال پایدار و درآمدزا است، بقیه کتاب به توضیح روشها و شیوههایی میپردازد که از همان فردای زلزله و در فرایند کمکرسانی و سپس بازسازی مناطق آسیب دیده، میتوان به کار گرفت تا اشتغال پایداری در مناطق زلزله زده ایجاد شود.
نویسنده معتقد است بسیاری از روشهایی که ما برای بازسازی مناطق زلزله زده به کار میگیریم فاقد رویکرد ایجاد اشتغال برای بازماندگان از زلزله است. شرح روشهای متنوع اشتغال زایی و بیان تجربههای تلخ و شیرین طرحهای اقتصادی که در مناطق زلزله زده مختلف کشور اجرا شده است، بخش عمده کتاب را به خود اختصاص داده است که در این معرفی، مجالی برای ورود و توضیح آنها نیست.
اما خلاصه نقدهای نویسنده به رویکرد سنتی مدیریت بحران در ایران، ارزش بازگویی دارد:
او معتقد است درساختار خاص تاريخي، سياسي و اجتماعي جامعه ایران كه دولت سلطه شديد و فراواني در تمامي شئون زندگي مردم دارد، كليه سياستگذاريها، برنامه ريزيها و اقدامات، از بالا به پايين صورت ميگيرد. اين پديدۀ نابخردانه در مديريت بحرانها نيز تجلي يافته است، بهطوريكه در شرايط اضطراري، دولت ميكوشد، همه كارها را يك طرفه و بدون مشاركت مردم انجام دهد. اين رويكرد يكسويه، دهههاست كه ناكارآمدي خود را در جهان به اثبات رسانده و اكنون رويكرد مديريت مبتني بر جماعت محلي (Community based disaster management)، در دنيا پذيرفته شده است. چرا که رويكرد سنتي، با چالشهاي فراوان و حادي روبروست از جمله :
• نگاه بلامحوري و پسا حادثهاي به مديريت بحران (مديريت بحران شامل دو مرحله پيشگيري و آماده سازي مربوط به پيش از حادثه و نيز دو مرحله «امداد و نجات» و «بازسازي و بازتواني» مربوط به پس ار حادثه)؛
• نگاه از بالا به پايين و برنامه دستوري در مديريت بحران و عدم مشاركت دهی آسيب ديدگان در فرآيندهاي اين مديريت؛
• عدم ارزيابي عملكردها و در نتيجه عدم درس آموزي از تجارب بدست آمده؛
• بي توجهي به تجارب ديگران (بي توجهي به علم مديريت بحران)؛
در نتيجه، مديريت بحران در چرخه معيوب و باطلي مي افتد، بهطوريكه در كشوري با سابقه چند هزارساله زمين لرزههاي مهيب، انسانها در برابر زلزله و ساير حوادث، سخت ذليل و ناتوان مينمايند!
با آن ساختار مزمن تاريخي، جامعه مدني بسيار ضعيفي نیز شکل گرفته است كه متاسفانه اغلب همان نگاه از بالا به پايين را به آسيب ديدگان حوادث دارد و باز همان خطاهاي تكراري را باز تولید میکند.
يكي از پيامدهاي اين چرخه معيوب، بيتوجهي شديد به اين مسئله است كه آسيب ديدگان هم زمان كه نياز به خوراك، پوشاك و سرپناه دارند، نيازمند شغل نیز هستند؛ مسئله اي كه پس از حادثه و با مهاجرت سرمايه داران و سرمايه گذاران بومی از منطقه و عدم تمايل ورود سرمايه گذاران از جاهاي ديگر، بيش از پيش چهره زشت خود را نمایان میسازد.
نویسنده خود اين مسئله را شخصاً پس از پايان جنگ در خرمشهر و نیز در دوره بازسازي بم و سپس در زلزله قره داغ مشاهده كرده است. اشتغال در اين حوادث مهيب، در كمترين رتبه توجه سازمان هاي دولتي و بويژه سازمان هاي مردم نهاد بوده است! در قره داغ از حجم فراوان وجوهي كه خرج شد، كمتر سازماني تمايل داشت با پرداخت 150 هزار تومان به يك قاليباف هريسي، امكان خريد يك دار قالی و تامین مواد اوليه برای توليد قالي را براي وي فراهم كند؛ و يا با اختصاص چند ميليون تومان براي يك دامدار ورزقاني، هزینه خرید يك دستگاه بسته بندي معمولي ماست و پنير و عسل و يا يك دستگاه بوجاري عدس را تامین كند تا ضمن اشتغال، ارزش افزوده بيشتری نیز ایجاد کند.
در دورۀ بازسازي بم، تمامي سازمان هاي دولتي درگير بازسازي، از كمترين نيروي كار محلي استفاده كردند، در حاليكه اشتغال به کار، ضمن ايجاد درآمد، موجب تسلي آلام آسيب ديدگان مي شود.
در واقع سازمان هاي دولتي و بسياري از سمنها، با نگاه معمولاً يكسويه خود و با كمترين توجه به مشاركت آسيب ديدگان در برنامهريزي و اجراي مديريت بحران، از مجموعه نيازهاي آنان غفلت ورزيدند.
اينان حتي در انجام وظايف سنتي نيز دچارخطاهاي فاحشي شدند : از توزيع ارزاق غير ضروري و موازي كاريها در آن گرفته تا احداث سازههايي با ظرفيتهاي افزون بر نياز مردم آسيب ديده و يا شروع به ساخت بناهاي بزرگ و مجللي كه هيچگاه به پايان نرسيدند! (مانند ورزشگاه بزرگ، باغ هنر وسيع و فرهنگسراي زنان در بم و نيز خانه فرهنگ در هريس).
جمع بندی من:
به گمانم تمام کسانی که از این پس میخواهند وارد فرایند بازسازی مناطق زلزله زده غرب کشور شوند، خواه مقامات دولتی، خواه نهادهای مدنی، خواه بخش خصوصی و خواه مردم محلی، لازم است این کتاب را یک بار از اول تا آخر و کلمه به کلمه بخوانند. ما از این پس آنقدر با کمبود منابع روبهرو هستیم که حتی یک آجر نیز نباید بیجا در مناطق زلزله زده مصرف کنیم.
محسن رنانی
۲۸ آبان ۱۳۹۶
نظرات
ما متاسفانه نمی توانیم بابرنامه بگذرانیم. این مشکلات که عمده ریشه آن ناشی از دروغگویی، تقلب و تملق گویی است، باعث انحراف های عمده مدیریتی شده. ریشه مشکلات در مدرسه تکمیل میشود. دوتا از مصداق ها، ساخت خودرو و همچنین بازرگانی است. در مورد زلزله، که هر 10-7 سالدر این کشور اتفاق می افتد، ما از کدامیک از این حوادث درس آموخته ایم تا در بعدی درست تر عمل کرده باشیم!؟
ما هنوز در موضوع تماشای خانواده ای از یک مسابقه فوتبال یا ورزشی دیگر سردرگم هستیم.
در مورد زمین لرزه غرب نگاه کنیم، اتفاق می افتد و ما سردرگم هستیم. البته این حرف انتقاد به گروههای امداد، چه دولتی و چه مردمی نیست و از این عزیزان بایست قدردانی نمود.
با توجه به اقلیمی که داریم، هلال احمر ما چرا نباید تجهیزاتی مناسب را نقاط اصلی ایران نگهداری نماید؟ آیا زندگی در چادرهایی که فقط برای سه یا چهار روز می خورد راحت است؟
چرا هلال احمر ساختمان های مناسب پیش ساخته نگهداری نمی کند؟ ساختماهایی از نوع سوله با جداره های ساندویچ پانل؛ ویا ساختماهایی مثل فروشگاه کوروش سابق در چهارراه پارک وی؟ چرا همیشه دست کم دوهزار کانکس مناسب جمع شو در نقاط مختلف نگهداری نمی کند؟ چرا مدیریت بحران زلزله نباید دست هلال احمر باشد؟
وسلام. برقرار باشید. خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند
شرکت ما مقداری کمک جمع کرده و اینجانب را مامور به خدمات رسانی به زلزله زدگان کرمانشاه کرد پس از بازدید میدانی متوجه شدم با این وضعیت هر کاری کنیم به مستحقش نمیرسه و همچنین با عدم مدیریت کار در جهت مثبت پیش نمیره از اینرو با مدیریت شرکت مذاکره کردم و از ایشان درخواست کردم با عجله کاری انجام نشود و ابتدا فکر کنیم سپس اقدام و در این جهت یک جلسه با مدیران شرکت داشتیم و همه این موضوع را تائید کردند و قرار شد تا نوزدهم جلسه مجدد داشته باشیم تا در خصوص اقداماتی که میتوانیم انجام دهیم تشریک مساعی گردد.یکی از این موارد اشتغال پایدار بعد از سر و سامان گرفتن تقریبی در منطقه هست که نیاز هست از تجارب موجود استفاده کرد.
آیا امکان مذاکره با جنابعالی یا آقای ایرانمنش وجود دارد؟
در صورت امکان شماره تماس به اینجانب پیام فرمائید تا در اولین فرصت تماس حاصل نمایم.
09125154963
مجتبی جواهری
من مقاله جالب شما را راجع به مدیریت در زلزله خواندم، نکته درستی را بیان کردید.
من یک پیشنهاد برای کمک به زلزله زدگان دارم، و آن این است که با درست کردن یک پرتال در اینترنت ، کسانی که خانهشان خراب شده با کمک مستقیم کسانی که در همین پرتال با هم اشنا میشوند، ساخته شود، بدین معنی که، کسانی که قصد کمک دارند به طور مستقیم یک خانواده را انتخاب کنند و مستقیم به آنها کمک کنند. در این پرتال خانوادهها نوشته میشوند، بدین صورت هم همبستگی بین مردم زیاد میشود و هم مردم میدانند کمک هایشان کجا مصرف میشود.
در کشور های دیگر بدین صورت به بچهها در آفریقا کمک مستقیم میشود.
با درود فراوان
گودرزی
علاقه مندم بدانم نظر شما در مورد موارد زیر چیست.
1- در حالی که بزرگترین مقام کشور با سادگی و بدون تکلف با تک تک آسیب دیدگان ملاقات کرده و جویای احوال می شوند، آقای رو حانی از داخل ماشین ضد گلوله با مردم صحبت می کنند
2- در جایی که آسیب دیدگان زندگی می کنند و غذا می خورند نماز می خوانند معاون اول روحانی زحمت در آوردن کفش به خود نمی دهند و با کفش وارد آنجا می شوند
3- در حالی که مهمترین وزارت خانه مسئول مرتبط با این حادثه وزارت راه می باشد. وزیر مربوطه یازده روز غایب می شود و نهایت کاشف به عمل می آید که در لندن مشغول کار شخصی بوده اند. و وقتی مورد سوال واقع میشوند زحمت پاسخ به سوال را هم به خود نمی دهند.
...
نه! من فکر می کنم غالب مردم ما نه تنها بالغ نشدند بلکه گمان می کنند بالغ شدند. همان طور که گمان می کنند شما و امثال شما با تحلیل های آبکیتان ! استاد و اندیشمند هستید.
دیری نمی شود که همان مردم از خواب بیدار می شوند و اگر شما را در کشور بیابند و در کشور مانده باشید مورد عنایت قرار دهند!!
ممنون از نوشتار بجا و جالبتون و معرفی این کتاب. من دیروز به میدان انقلاب تهران رفتم ولی متاسفانه اسم این کتاب به گوش کسی آشنا نبود! انتشاراتش رو هم توی معرفی کتاب ذکر نکردین. ممکنه من رو راهنمایی کنین که چطور میتونم این کتاب رو تهیه کنم؟
سپاس
یه پیشنهاد دارم من یه کرمانشاهیم و در شهر کرمانشاه زندگی میکنم .زلزله خونه مارو هم لرزوند و با شنیدن خبر ویران کردن شهر و روستاهای اطراف و زیر آوار ماندن همشهریهای عزیزم دلمون هم لرزید .
روز بعد از زلزله با دوتا از دوستان کمک زیادی به منطقه بردیم ولی باز شرمنده همشهریهای زلزله زده شدیم .
ولی خوشبختانه هموطن عزیزمون مثل همیشه گل کاشتن و من درود میفرستم بر غیرت مرد و زن ایرانی.
و اما پیشنهاد
من خودم بیشتر از همه چیز به فکر کودکانی بودم که از زلزه جان سالم به در برده بودن اگه سازمان بهزیستی بعد از زلزله میتونست مردم زلزله زده رو قانع کنه اگه برای چند ماه بچه هارو به شهرهای اطراف و پیش خانواده هایی بفرسته که میتونن از بچه هاشون خیلی بهتر از خودشون در زمان بازسازی و اسکان مراقبت کنند بفرسته هم بیماری از بچه ها دور میشد و هم روحیه بچه ها کمتر آسیب میدید هم خودشون فکرشون درگیر بچه ها نبود و هم میتونستن بیشتر کمک کنن وخیلی چیزای دیگه .
حرف برای گفتن و پیشنهاد زیاده ولی زمان اندک.
من به نوبه خودم سر تعظیم در برابر تمام ایرانیان عزیز فرود میارم و باتمام وجود از همه سپاسگذارم
از رويكرد شما در حوزه هاى مختلف بهره مى برم. با توجه به اينكه فرصت فرهيختگانى نظير حضرتعالى محدود است، انتظار اين است كه اين فرصت محدود در كنار رسالت آكادميك و پژوهش، در راستاى بازساخت سرمايه ى اجتماعى هزينه شود. اگر افرادى مانند شما در اين زمينه موفق شوند و سرمايه ى اجتماعى ترميم شود، جهت دهى آن در مسير توسعه ى پايدار اقتصادى، اجتماعى، فيزيكى در سطح عملياتى ساده تَر خواهد بود.
منتظر آگاهى رسانى بيشتر در حوزه ى حاكميت مجازى و چالش هاى پيش رو در قرن ٢١ هستم.
پايدار باشيد.
ارادتمند محمد منصورى
انچه از دقّت نگاه و وسعت انديشه و همٌتِ پُرتلاش اقاى ايرانمنش عزيز ميدانم- هرچند اندك - در كنار انچه از انديشه و مشى شما- به دليل بخت شنيدن برخى و خواندن بعضى از نوشته هاى نشريافته تان، هرچند اندك تر- فهميده ام، دليل شادمانيم است از اين همكارى تأثير گذار.
اگر دانشمند علوم زيستى بودم، مى كوشيدم راهى بيابم تا ازين نگرش و تلاش ويروسى خلق كنم و اوٌل به خودم و بعد به همه هم وطنانم سرايتش دهم، غيرقابل درمان.
و اما يک خاطره: دکتر عزيز چند ماه پيش صبح حوالي ساعت 7:30 شما را در ايستگاه مترو راه اهن ديدم ولي متاسفانه به قدري جمعيت درون مترو متراکم بود که امکان پياده شدن وجود مداشت ، خيلي دوس داشتم زيارتتان کنم
واقعا نحوه مدیریت و مخصوصا پخش اقلام را در بین مردم تو استان کرمانشاه میبینیم جدا ادم شرمش میاد ادم ناراحت میشه واقعا من یکی خجالت میکشم
اصلا بعضی تو زلزله نبودن ولی برای گرفتن ااقلام 10متر میپریدن تو هوا...معلوم بود که اصلا تو زلزله نبوده....
در استانى كه بالاترين نرخ بيكارى را دارد ايجاد اشتغال پايدار كار سختي است،اما امكان داردبا توجه به نيت خيرخواهانه شما و جناب اقاى ايرانمنش اين كار شدنى است.روى همكاري ما هم حساب باز كنيد
کاش نظرات مقالات شما استاد عزیز بیش از اینها برای مردمان سرزمینان ارائه میشد و حضور شما در رسانه ها چندین برابر اکنون بود استاد رسالت شما آموزش و آگاهی بخشی است و توان و علم ان را دارید خدا قوت دهد و در این راه پیروز باشید... نوشته ها و کتاب های شما را که میخوانم به رشته ی اقتصاد که آنرا خوانده ام میبالم
حق یارتان
کاش میشد بخشی از کتاب را که به نظر مهمتر نبایدها اجازه آقای ایرانمنش انتشار می دادید.با توجه به شرایط کنونی جمع آوری کمکهای مردمی ، اقدام موثری در جهت هدایت این پتانسیل خواهد بود.با تشکر فراوان از نظرات عالمانه شما.
شما نیک میدانید که گوش مسولین به حرفهای ناصحانه خصوصا از نوع کلاسیک کاملا بسته است..پس مزید امتنان است که در خرج توصیه ها مردم در اولویت باشند..با احترام