اکنون که این یادداشت را مینویسم عصر عاشورا است و داریم به شام غریبان نزدیک میشویم. در کودکیام عصر هر عاشورا مادرم یک سینی با هفتاد و دو شمع روشن میکرد و من با سینی پر از شمع کنار کوچه مینشستم و نوحه شام غریبان را میخواندم. در سالهای گذشته نیز گاهی در مسجد محلمان روضه شام غریبان میخواندم و از غربت حسین (ع) در این زمانه میگفتم. اما در سالهای اخیر، در هر شام غریبان که دلم میگیرد، چیزی مینویسم (که برخی را نیز منتشر کردهام، مثلا اینجا و اینجا و اینجا).
امروز تصمیم گرفتم یادداشت شام غریبانم را درباره دو همکار خوب و مظلومم در دانشگاه اصفهان بنویسم.
دو هفته پیش بدون هیچ گفتوگویی و تذکری دو همکار فاضل، جوان و پرتلاشمان در دانشگاه اصفهان (دکتر مهدی مطیع و دکتر محمد سلطانی، استادان دانشکده الهیات و معارف) را صدا زدند و حکمی با عنوان «ابلاغ اتهام» به آنها دادند. استادانی که امید دانشجویان هستند و به گمانم اگر خرده ایمانی در دانشجویان مانده باشد را امثال این گونه استادان عالم و آزاده حفظ کردهاند. رونوشت همین «ابلاغ اتهام» را نیز برای امور مالی و گروه آموزشی مربوطه فرستادند تا حقوق و تدریس آنها را معلق کنند.
با این دو همکار تماس گرفتم و تفصیل قضیه را جویا شدم. اتهامات دکتر سلطانی (مولف تفسیر اَفنان) مربوط به پستهای اینستاگرامی ایشان است که قبلا در دادگاه ویژه روحانیت بررسی و تبرئه شده است. اتهامات دکتر مطیع (مفسر خوش ذوق نهجالبلاغه) نیز مربوط به گزارش مخدوش و مغرضانهای است که از یکی از کلاسهای ایشان داده شده است.
برای یک دانشگاهی همیشه ورود به حریم کلاس خط قرمز است. یعنی تا زمانی که حریم کلاس رعایت شده باشد هر فشاری به دانشگاه قابل تحمل خواهد بود؛ اما حریم کلاس که شکسته شود، «حریم آکادمی» شکسته شده است، چرا که دیگر امکان تعامل و همشنوی آزاد و واقعی بین استاد و دانشجو از دست میرود. یعنی وقتی فضای کلاس امنیتی شود، رابطه استاد و دانشجو را از وضعیت «علم زنده» به وضعیت «علم مرده» تغییر میدهد و فرایند «خلق آگاهی»، که پیش شرط تولید دانش است، متوقف میشود.
به همین علت به عنوان وظیفه حرفهای نشستم و در دفاع از آکادمی و با وامگیری از نام این دو استاد، یادداشت «دانشگاه مطیع سلطانی» را نوشتم. این یادداشت روضه غمانگیزی است که در آن با تحلیل روندها و رویههای تازهای که دارد در آموزشعالی ایران شکل میگیرد، شام غریبان یا همان آینده اندوهبار دانشگاه و علم در ایران را پیشبینی کردهام.
یادداشت که تمام شد یادم آمد که دانشگاه اصفهان خانه دوم من است؛ من نیز همیشه از لزوم گفتوگو دم زدهام؛ همچنین من و ریاست دانشگاه نسبت به هم حسن ظنی داریم. پس تصمیم گرفتم نخست مسیر گفتوگو را طی کنم تا شاید مشکل این دو همکار با گفتوگو و تعامل حل شود. درخواست جلسه کردم و به همراه یازده استاد برجسته از دانشگاه اصفهان در نشستی صمیمی با ریاست محترم دانشگاه و همکارانشان طرح مساله کردیم و تقاضا کردیم که روند رسیدگی، شفاف و طبق قانون باشد، نمایندگان استادان در فرایند رسیدگی حضور داشته باشند و تا روشن شدن نتیجه رسیدگی، از فعالیت دانشگاهی این دو استاد رفع تعلیق شود. رئیس دانشگاه هم نظرشان بر تعامل و حلوفصل معقول مساله بود و در گام اول هم از حقوق این دو استاد رفع تعلیق کردند که از ایشان سپاسگزاریم. پس تصمیم گرفتم یادداشت «دانشگاه مطیع سلطانی» را منتشر نکنم تا آسیبی به تعامل مثبتی که شکلگرفته است نزنم.
متاسفانه بعد از این جلسه عدهای، که احتمالا از روند تعاملی شکلگرفته خشنود نیستند، شروع به فضاسازی کردند و اتهاماتی را که طی «احکامی محرمانه» به این استادان ابلاغ شده است، در نشستهای عمومی و بدون حضور آن دو استاد، با دیگر استادان به اشتراک گذاشتند.
با این حرکت بر این باور آمدم که کسانی دستبهکار شدهاند تا با فضاسازی و فشار بر مدیریت دانشگاه، فرایند تعاملی شکل گرفته را مخدوش کنند. ما همچنان تعاملمان را با مقامات دانشگاه ادامه میدهیم و خواستار روند شفاف و قانونی رسیدگی هستیم، اما به گمانم برای خنثی کردن فشارها بر مقامات دانشگاه، نظارت و حمایت تعداد قابل توجهی از دانشگاهیان لازم است.
پیوند زیر مربوط به بیانیه حمایت از این دو استاد و درخواست از ریاست دانشگاه اصفهان برای رفع کامل تعلیق آنهاست. این بیانیه را من و چند صد نفر دیگر از استادان و دانشآموختگان دانشگاهی امضا کردهایم:
لطفا آن را امضا کنید و برای دیگر استادان و دانشآموختگان نیز بفرستید. بیگمان انتظار میرود استادان و دانشآموختگان دانشگاه اصفهان در این کار پیشتاز باشند.
از حریم آکادمی، این آخرین سنگر تولید خردورزی، دفاع کنیم.
محسن رنانی / عاشورای ۱۴۰۲
.