فردا دوم اسفند و روز برگزاری انتخابات مجلس یازدهم است. انتخابات، خودش دموکراسی نیست، بلکه قالبی برای اعمال دموکراسی است. اگر محتوایی که در این قالب ریخته میشود دموکراتیک نباشد، نتیجه انتخابات به برقراری یک جامعه دموکرات نمیانجامد. یعنی اگر انسانهایی که در این رویداد ملی یا آئین سیاسی مشارکت میکنند (هم مجریان و ناظران و هم کاندیداها و رأی دهندگان) افراد دموکرات و آزادمنش و دارای مهارت گفتوگو و تعامل، و روادار و مداراگر، و قانونپذیر و اخلاقی نباشند، از انتخابات، دموکراسی زاده نمیشود. درست مثل این که در عید نوروز که یک رویداد ملی و آئین فرهنگی است، ما فقط تعطیل کنیم و لباس نو بپوشیم و سفره هفت سین بچینیم ولی همه مان با هم قهر باشیم و در خانه خودمان بنشینیم و برای خودمان تخمه بشکنیم. تعطیلی و سفره هفتسین و پوشیدن لباسنو، قالب برگزاری آئین نوروز است، اما روح نوروز، همان دیدوبازدیدها و آشتیها و تجدید دوستیهاست. اگر این نباشد، نوروز به یک جشنواره سالیانه بیمحتوا تبدیل میشود.
اما پاسخ به این پرسش که «باورهای ذهنی روادارانه، و الگوهای رفتاری آزادمنشانه و مهارتهای عملی مداراگرانهی لازم برای این که ما شهروندانی دموکرات باشیم از کجا میآید؟» به نظام تربیتی ما برمیگردد. نخست خانه و سپس مدرسه. ما انسانهای دموکراتی هستیم و ما جامعهای دموکرات خواهیم داشت، اگر الگوهای رفتاری دموکراتیک در خانه و مدرسه ما جاری باشد. هیچ حکومتی نمیتواند دموکراسی را به مردمش هدیه کند، مردمان هر جامعهای باید خودشان دموکراسی را تمرین کنند و مهمترین تولیدکنندگان روح دموکراسی در جامعه، نخست مادران و سپس معلمان هستند. به این بهانه تصمیم گرفتم در این یادداشت علاقهمندان به داشتن جامعهای دموکرات را با دیدگاههای یکی از فیلسوفان بزرگ حوزه تربیت و توسعه آشنا کنم.
پائولو فریره فیلسوف و معلم بزرگ برزیلی بود که درست پنجاه سال پیش با انتشار کتاب «آموزش ستمدیدگان» در مورد نظام آموزشی امروزی هشدار داد و گفت این نظام، دیکتاتورهای کوچک تولید می کند که وقتی بزرگ شدند، هر جا باشند، دیکتاتوری میکنند. نیم قرن پیش از او البته جان دیویی در کتاب «دموکراسی و آموزشوپرورش» گفته بود که دموکراسی در مدرسه شکل میگیرد و کودکی که در مدرسه و در فرایند آموزش، گفتوگو و رواداری و مدارا و تعامل آزادمنشانه را نیاموزد هرگز در بزرگسالی نمیتواند نقش یک شهروند دموکرات را بازی کند. همزمان با فریره نیز ایوان ایلیچ با انتشار کتاب «مدرسه زدایی از جامعه» نشان داده بود که مدرسه تولید کننده توهم دانش است نه خود دانش، و لازم است آموزش را از حالت رسمی و سازمانی خارج کنیم؛ چرا که مدرسه اجازه کسب مهارتهای لازم برای زندگی را نمیدهد و استعدادهای انتقادی و خلاق کودکان را سرکوب میکند.
اما فریره، با وجود آن که از دیویی بسیار آموخته بود و نظریات ایوان ایلیچ را ارج مینهاد، و با آن که یک نظریهپرداز و فیلسوف حوزه آموزش بود، دو تفاوت بزرگ با آن دو بزرگ داشت: یکی این که نظریاتش در خلوت کتابخانه و زیر دود سیگار شکل نگرفت، بلکه او کلاس را تجربه کرد و معلمی کرد و آنچه گفت حاصل گردوخاک خوردن در کف کلاس بود. دیگر این که به نوشتن و گفتن بسنده نکرد بلکه وارد عرصه سیاست شد و کوشید به موقعیت یک سیاستگذار در حوزه آموزش دست یابد و ایده هایش را در نظام آموزشی برزیل عملیاتی کند. او به درستی آموزش را یک عمل سیاسی می دانست چرا که معتقد بود در آموزش است که کودک مهارت و انگیزه طرح پرسشهایی همچون چهچیزی؟ چرا؟ چگونه؟ برای که؟ و مانند آن را میآموزد. اما نظام آموزشی کنونی به جای تربیت کودکانی که مهارت طرح چنان پرسشهای بزرگی را داشته باشند، کودکان ما را به دیکتاتورهای کوچک تبدیل میکند.
یکی از علل جذاب بودن ایدههای فریره این بوده است که او برای آموزش، نظریه پردازی نمیکرد بلکه با آموزش، زندگی میکرد. با همین روحیه بود که او با یک خانم آموزگار ازدواج کرد و سه دخترش نیز آموزگار شدند.
«پویش فکری توسعه»، چندی پیش در یکی از «میزگردهای توسعه»، به بررسی آراء فریره و اهمیت ترویج آنها برای اصلاح نظام آموزش کنونی ایران پرداخت. من نیز در این میزگرد درباره نظریات فریره و اهمیت آنها برای ارتقاء دموکراسی در ایران سخنانی گفتم که میتوانید در زیر گوش کنید:
همچنین به فایل صوتی کل مباحث میزگرد مربوط به نظریات فریره میتوانید از اینجا دسترسی داشته باشید.
محسن رنانی
یکم اسفند ۱۳۹۸