آقای علیرضا اسعدی نکته ظریفی را درباره صبر شادمانه تذکر دادهاند. با هم میخوانیم:
مبارزه میکنیم برای رسیدن به یک هدف مشخص. نباید خود مبارزه به هدف تبدیل شود. باید در مقاطع مختلف زمانی مکث کنیم، ببینیم تا به اینجا چه کردهایم، هدفمان چه بود، چه به دست آوردهایم، چه از دست دادهایم و آیا برای کسب موفقیت همین مسیر را ادامه بدهیم یا نه، نیاز به اصلاح و تغییر داریم. در مبحث کنترل کیفیت، ساختار کلی حل مساله به صورت فرآیند ۴ مرحلهای ( Plan-Do-Study-Act =PDSA) معرفی میشود یعنی نقشه راه بریزی (Plan)، شروع به کار کنی (Do)، مراحل کار، پیشرفتها، معایب و نقایص کار را یادداشت و بعد بررسی و مطالعه کنی (Study) و در نهایت پس از برطرف کردن نقایص و رسیدن به هدف، دستورالعمل رسیدن به هدف را که خودت در عمل انجام دادهای، بنویسی (Act). اگه فقط با مبارزه میشد به نتیجه برسیم باید می گفتیم Plan-Do و تمام.
نقدهای دوستان را که دیدم احساس کردم آنقدر درگیر مبارزهاند یا آکنده از نفرت که نه تنها قادر به بررسی واقع بینانه وضعیت فعلی نیستند بلکه حتی نمیتوانند آن Study انجام شده درباره وضعیت کنونی (مقالات سقوط و صبر شادمانه و …) را به درستی بخوانند و هضم کنند. یعنی اگر محسن رنانی بگوید سقوط نزدیک است برایش کف و سوت میزنند چون این حرف را معادل این میگیرند که مبارزه دارد نتیجه میدهد، پس باید ادامه داد؛ اما اگر همین محسن رنانی بگوید از اینجا به بعدش نیاز نیست هزینهای بدهیم بلکه باید انرژیهایمان را برای فردا نگه داریم، احتمالن تعدادی از همانها که سوت و کف میزدند حالا متهماش میکنند به نادانی و پرت بودن از مرحله. گویا آن ناتوانی در گفتگو (بین حاکمیت و مخالفانش) که از امیرکبیر شروع شده بود همچنان در سطوح مختلف ادامه دارد.
علیرضا اسعدی