از پشه تا خشونت

چهل و دومین نقد یادداشت «صبر شادمانه»
  • محسن رنانیمحسن رنانی

نقد چهل‌ودوم نقد خانم شقایق ش. است. گرچه ایشان نام خود را کامل نوشته‌اند اما من، هم در این مورد و هم در برخی موارد محدود دیگر، برای حفظ حریم و احتمالا امنیت‌شان، نام‌شان را کوتاه کرده‌ام. گرچه از ده‌ها ایمیلی که تاکنون بررسی کرده‌ایم تنها یکی دو نفر تقاضا داشته‌اند که نام‌ اصلی‌شان ذکر نشود.

نقد خانم شقایق ش. را می‌خوانیم:


از پشه تا خشونت

شقایق ش.

سلام آقای رنانی. من مدتی هست که صحبت‌های شما رو دنبال می‌کنم و خب با نوع تفکر شما بیشتر در یک دوره کتابخوانی که دانشجویان معماری بین خودشون دارن (با خوانش کتاب توسعه ایران اقای لشکر بلوکی)، آشنا شدم.

حقیقتا من در این مواردی که از شما شنیدم مثل ایران لبه تیغ یا لبه امید و نوشته‌هاتون پس از جنبش مهسا، با بخشی به‌شدت موافق و با بخشی به‌شدت مخالف بودم .اما فقط در خصوص همین دو نوشته اخیرتون صحبت می کنم: صبر شادمانه و گفت‌وگوی شادمانه.

آقای رنانی حقیقتا من خیلی دوست داشتم این قسمت که مقاومت کنید ولی هزینه سنگین ندید رو امکان عملیش رو داشته باشیم اما به‌نظرم شرایط پیرامونی بسیار متفاوته. من و دوستانم تا حد ممکن بدون حجاب در خیابان تردد می‌کنیم اما ترس از اسید پاشی رو هر بار که از خونه میایم بیرون با خودمون حمل می‌کنیم. اخیرا تصمیم گرفتیم که هر کدوم یه بسته جوش شیرین داخل کیف‌مون داشته باشیم تا در صورت لزوم ازش استفاده کنیم. خود این عبارت، نوشتنش برام سخته چه برسه به این‌که بهش فکر کنم.

در هر لحظه توی خیابون جوری راه می‌رم که محکم و استوار به نظر بیام که کسی جرات نکنه بیاد و تذکری بده. نسبت به افراد با پوشش چادر کاملا به شکل دفاعی هستم و هر لحظه منتظر حمله‌ام. خشم در جامعه فقط تو این مسائل خلاصه نمیشه و جامعه عصبانی و خشمگینه. کوچک‌ترین برخورد‌های روزمره رو هم که قبلا می‌شد با یه لبخند جواب داد، سراسر پر از داد و بی داد و ناسزاست. این رو تو بقالی سر کوچه‌مون می‌تونم ببینم که هر روز عصبانی‌تر، بی حوصله تر و بد اخلاق تر از دیروزه، ولی قبلا این‌طور نبود.

لای منگنه گیر کردیم آقای رنانی؛ فشار از هر طرف داره روان تک تکمون رو می خوره.

چند وقت پیش وقتی جلوی چشمم یه پسر نوجون رو سیاه‌پوش‌های باتون به‌دست وحشیانه می‌زدن هر جوری بود می‌خواستم خودم رو بهشون برسونم و اونا‌ها رو تیکه تیکه کنم؛ فقط شلیک تیرشون بود که باعث شد برم عقب. منی که پشه نمی‌کشتم، رگه‌های خشونت درونم جریان پیدا کرده.

من از این حکومت و پیروانش متنفرم. هرچند که سعی کردم توی کلاسمون نذارم شکاف ایجاد بشه، سعی کردم بین دو طرف صحبت ایجاد کنم، اما از یه جایی به بعد نتونستم تحمل کنم. و راستش از یه جایی به بعد مشکلی هم نداشتم که شکاف ایجاد بشه، یه نفر اون‌ور باشه و نه نفر این‌ور.


اصل یادداشت «صبر شادمانه» را در این‌جا بخوانید.

یادداشت «گفت‌وگوی شادمانه» را نیز در این‌جا بخوانید.

https://renani.net/?p=4375
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید