دکتر حمیدرضا بوستانی، مولف کتاب «طرحی برای فردا؛ اصلاحطلبی و توسعه» نقدی بر «صبر شادمانه» فرستادهاند که در زیر میخوانید:
جنگ شادمانه
حمیدرضا بوستانی
استاد عزیز؛ فرموده اید ایران بیش از قدرت نظامی به آب نیاز دارد غافل از اینکه با همین فرمان اگر پیش برویم ایران عزیزمان به بیابانی تبدیل شده که در آن نه از زاینده رود زیبا خبری خواهد بود نه از کارون خروشان. نوشته اید ایران بیش از خون به اندیشه نیاز دارد در حالیکه همین صبر و سکوت، جوانان ما را پیش از هر زمان دیگر به سوی مهاجرت سوق داده است. فرموده اید جوانان، سرمایه های اصلی کشورند در حالی که سالانه دهها هزار نفر از آنان در حال عزیمت به کشورهای خارجی هستند. من به «اصالت مدیریت» اعتقاد دارم. حاکمیت نه از آن رو می تواند تغییر ایجاد کند که فقط صاحب قدرت سخت بوده بلکه به اتکای قدرت نرمی که دارد دومینوی اول هر اتفاق مثبتی در کشور خواهد بود. پس تا زمانی که مدیریت کل جامعه اراده نکند تغییری دلگرم کننده اتفاق نخواهد افتاد. تا زمانی که این اراده مثبت وجود نداشته باشد، آنتروپی های مثبت با قدرت بیشتری تولید گردیده و جامعه را درگیر چالشهای روز افزونی می کند. وقتی اراده ای برای اصلاح وجود ندارد طبیعتا اصلاح نیز اتفاق نمی افتد و از طرف دیگر قرائن حکایت از آن دارد که حاکمیت هیچ تمایلی به تغییر ندارد. پس، گلوگاه ایجاد مشکل بی رغبتی این نهاد به اصلاح است. در جامعه ما، در حالی باید برای بحرانهای آینده از قبیل خشکسالی، ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، تورم، پیری جمعیت و … چاره ای اندیشه شود که با سیاسیون حاکم، اگر خیلی هنر کنیم، بتوانیم «حافظ وضع موجود» باشیم.
مگر در طول همه این سالها چه می توانستیم بکنیم جز صبر و استقامت؟ با صبر، حتی اگر شادمانه باشد، به نابودی فرصتهای تاریخی دامن زده ایم. فرموده اید اقتصاد وارد فاز خودمختاری شده و غیر قابل مدیریت است در حالیکه دانشجویان بسیاری مثل من، از شما آموخته اند که وقتی مشکلی انسانی بوده راه حلی انسانی نیز دارد و این اقتضای عقلانیت است. بنابراین با بازگشت به مدار عقلانیت احتمالا بتوان وضع اقتصاد را سامان داد.
آقای دکتر؛ نسخه صبر شادمانه در حالی توسط شما توصیه میشود که بارها به درستی تذکر داده اید «کیان ایران در خطر است». این روزها صبر و سکوت، حتی اگر شادمانه باشد، یعنی اتلاف همه منابع و صرف بودجه کشور در راه روزمرگی. با صبر، اندکسالاری در طبقه حاکم تشدید گردیده و بر حجم غیر شفاف اقتصاد افزوده می شود. صبر شادمانه وقتی خوب است که حاکمیت به بهترین شکل وظایف خود را انجام داده و در خدمت مردمش باشد، در غیر اینصورت بالاخره باید گروهی دست به کار شده و شادمانه حاکمیت را به پاسخگویی فرا خوانده و در این راه پایداری بورزند.
مشکل آنجاست که روشنفکران ما حاضر به پرداخت هیچ هزینه ای برای اصلاح وضع موجود نبوده و هیچگاه نخواسته اند اقدام به سازماندهی یک پویش پیگیر و مطالبهگر نمایند. تا زمانی اعضاء هیات علمی دانشگاه ها، روزه سکوت گرفته و سرشان به ارتقاء علمی گرم است راهی به رهایی وجود ندارد. تا زمانی که نخبگان دانشگاهی ما عطای روزمرگی را به لقایش نبخشیده و برای تغییر نظر گروه حاکم عزمی جزم نکنند، منابع کشور هر روز بیش از پیش هدر می رود. یک دست – حتی اگر متعلق به محسن رنانی باشد – هیچگاه صدا ندارد. اگر مثلا، ۵۰۰ استاد نخبه دانشگاه از حاشیه امن خود دل کنده فریاد وامصیبتا نسبت به آشفتگی نظام حکمرانی سر داده و در این مسیر مقاومت بورزند بالاخره راهی به رهایی خواهند یافت.