دکتر علیرضا بهتویی، استاد جامعهشناسی دانشگاه سودرتون استکهلم سوئد نقدی را بر یادداشت «صبر شادمانه» نوشتهاند با عنوان «مبارزه شادمانه» که به گمانم آن روی سکه «صبر شادمانه» را به خوبی گشودهاند. از ایشان سپاسگزارم. نقد ایشان را در زیر بخوانید
محسن رنانی
مبارزه شادمانه
علیرضا بهتویی
همکار بزرگوارم دکتر محسن رنانی در یادداشت اخیرش «صبر شادمانه» نوشته است: «امروز ماموریت روشنفکری، کارِ فکری و تولید اندیشه نیست، بلکه شادمان نگهداشتن جامعه و امیدوار نگهداشتن جوانان است.»
در پاسخ به سوال «چه باید کردِ» امروز هم مینویسد: «ما باید ورزش کنیم، به هر بهانهای مهربانی و شادمانی کنیم، در خانواده و محله جلسات کتابخوانی راه بیندازیم، موسیقی بنوازیم، برقصیم، از کودکان کار حمایت کنیم، جوان بیکاری را شاغل کنیم، به نیازمندی وام بدهیم، پیادگان را سوار کنیم، به هم احترام بگذاریم، تمیز نان بپزیم، خوب رانندگی کنیم، در دادوستد راستگو باشیم، از بیماران نیازمند حمایت کنیم، گذشت داشته باشیم، در خیابان بداخلاقی نکنیم و همه جا به هم رحم کنیم تا این دوره سختی و سرسختی بگذرد».
در توضیح مفهوم «صبر شادمانه» در یادداشت دیگری ادامه میدهد: «هیچ جنبش یا انقلابی یک شبه به نتیجه نمیرسد، فراز و فرود دارد و گاه سالها طول میکشد. اگر جنبشیان در طول جنبش به جای صبر شادمانه، صبر خشمانه داشته باشند، هم انرژی خود را هدر میدهند و هم سطح عقلانیت آنها کاهش مییابد. جامعه بحرانزده بهطور طبیعی به سوی صبر خشمانه رانده میشود، آنچه وظیفه روشنفکران است، ترویج صبر شادمانه است. صبر خشمانه وقتی منفجر شد فقط نابود میکند؛ اما صبر شادمانه، وقتی سر باز کرد، آوار هیجان آن، عقلانیت را مدفون نمیکند. همواره به دانشجویانم میگویم شورش و انقلاب نکنید، فقط نافرمانی و مقاومت کنید، این نظام وارد مرحله «فرسودگی سیستمی عمیق» شده است و خودش فرو میریزد، شما هزینه ندهید. اما اگر هم خواستید انقلاب کنید، وقتی به خیابان میروید بهجای زدن و شکستن، بزنید و برقصید. و اگر شما را زدند، فرار کنید اما برقصید. رقص شما به شما انرژی میدهد اما آنها را فرسوده میکند».
با دکتر رنانی همدل هستم که اگر به دنبال ساختن ایرانی دمکراتیک برای همه ایرانیان با توسعهی اقتصادی پایداری هستیم باید این تلاش را، مبارزهای طولانی تلقی کنیم، پیکاری که فراز و فرود دارد. انتخابات اخیر ترکیه همین امر را به ما گوشزد میکند. ترکیه کشوری است که به لحاظ سازوکار سازمانهای جامعه مدنی و فعالیت نسبتا آزاد احزاب سیاسی و برقراری انتخابات نسبتا آزاد ادواری از ما پیشتر است. اما با این انتخابات اخیر، نتیجهای را حاصل میکند که با آرمان یک جامعه آزاد، در حال رشد و دمکراتیک فرسنگها فاصله دارد. پس ما که زیر ساختهای کمتر آمادهای داریم، باید آماده تلاش بیشتر و درازمدتتری باشیم.
اما برای نزدیکتر شدن به این آرمان انسانی ، برای ساختمان ایرانی آزاد و دمکراتیک برای همه ایرانیان با توسعه اقتصادی پایدار، چرا باید «مبارزهای شادمانه» را پیشه کنیم، و نه «صبر شادمانه» را؟
صبر و انتظار (آن گونه که جبهه ملی دوم بعد از دستگیری مهندس بازرگان و خلیل ملکی اعلام کرد) بوی سکون و بیعملی میدهد (لااقل به معنای سیاسی آن). لذا، بر خلاف هدف خوبِ دکتر رنانی، امید بخش نیست. اما «مبارزه شادمانه» فعال است، در حال شدن است. همین حالا هم در جریان است. مقاومت مدنی روزمره و وسیع علیه حجاب اجباری، که ظالمان دیکتاتور را به ستوه آورده و درمانده کرده است، بخشی از این «مبارزه شادمانه» است. تلاش روزمرهای که از سوی تشکلهای معلمان، کارگران و بازنشستگان برای احقاق حقوقشان میشود هم بخش دیگر است. ساختن مدرسه در مناطق محروم، ترویج کتابخوانی و دانش میان بچههای کار و همه نوجوانهای ایرانی، تشکیل حلقههای کتابخوانی و آشنایی با ادبیات و دستاوردهای علوم اجتماعی در سراسر جهان، فعالیتهای دانشجویی برای تشکل و روشنگری، تشکیل جلسات گفتوگو و سخنرانیها، نشر مطالب روشنگر در مطبوعات و رسانههای مجازی توسط روزنامهنگاران و نویسندگان خستگیناپذیر ما، فریادهای شادمانه و آزادیطلبانه مردم در استادیومهای ورزشی و کنسرتهای هنرمندان، سرودن شعرها، نوشتن قصهها و فیلم و تئاترهایی متاثر از رنجهای انسانها و دادن امید به راه بیرون رفتن از بنبست، بخشهای دیگر این «مبارزه شادمانه» است. من وقتی، عکس پدر محمد مهدی کرمی را بالای مزار مهسا دیدم، اشک ریختم و با خود گفتم که این جنبش، پیش میرود. وقتی میبینم که آسیب دیدههای از ستم، به همدیگر سر میزنند و به داد هم میرسند، وقتی میبینم که ماستفروشی که وقتی مهاجمِ به دختری بدون حجاب اجباری را از مغازهاش بیرون انداخته و از حق این دختر دفاع کرده بود، دستههای فراوان گل از مردم مشهد میگیرد، احساس میکنم که یک همبستگی بینظیر در میان مردمی که امروز اکثریتاند در برابر نظام فرسودهای که در اقلیت قرار گرفته، به وجود آمد.
میبینم که «مبارزه شادمانه» این اکثریت، قدمبهقدم پیش میرود. این همبستگیها در حلقههای فامیلی، دوستان، همکلاسیها، همکاران و هممحلیها، روزبهروز، سازمانهای کوچک ولی پایدار خودش را میسازد.
جای دیگری هم با رنانی همدل نیستم: وقتی که مینویسد: «امروز ماموریت روشنفکری، کارِ فکری و تولید اندیشه نیست». روشنفکران و اهل اندیشه ما باز هم باید، کار فکری و تولید اندیشه کنند، در همه سطوح و زمینهها. برای ساختن ایرانی دمکراتیک برای همه ایرانیان با توسعه اقتصادی پایدار، باید همه توان و امکانات فکریمان را به کار بیاندازیم. در سطوح مختلف، در دانشگاه و محل کارها، در محلات و فعالیتهای سازمانهای جامعه مدنی، باید دنبال راهحلهای مناسب با آن شرایط معین بود.
با منتقدان رنانی هم که مینویسند که همسنوسالهای او، «بهتر است در گوشهای بنشینند و مسیر رهایی و روایت آزادی و توسعه نسل نوین را به تماشا بنشینند» هم موافق نیستم. ما به ظرفیتهای همگان در این مسیر دشوار محتاجیم. گروههای گوناگون باید حرف بزنند و راهحل ارائه دهند. از این گفتگوهاست که بهترین راهحلها یافت میشود. اساسا، این که یاد بگیریم به همه اجازه اظهار نظر بدهیم، کسی را به خاموشی فرانخوانیم و به همدیگر با دقت گوش کنیم، ازملزومات یک جامعه دمکراتمنش است.
علیرضا بهتویی
استاد جامعهشناسی، دانشگاه سودرتورن، استکهلم سوئد