آقای ناصر دانشفر نقدی بر «صبر شادمانه» نوشتهاند که دوستی برای من بازفرست کرده است ولی نتوانستم منبع اصلی انتشار آن را بیابم. با این حال چون دیدم برخی کانالهای معتبر نیز آن را بازنشر کردهاند، من نیز ضمن سپاس از ایشان، عین متن را در اینجا به اشتراک میگذارم:
محسن رنانی / ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دکتر رنانی و پیشنهاد امر محال
ناصر دانشفر
استاد مبرز اقتصاد توصیهای غیراقتصادی به فرهیختگان جامعه داشتهاند. به گمان من لب کلام ایشان در قسمت ذیل از مقاله دکتر آمده است.
«امروز ماموریت روشنفکری، کارِ فکری و تولید اندیشه نیست، بلکه شادمان نگهداشتن جامعه و امیدوار نگهداشتن جوانان است. جوانان، سرمایههای اصلی کشورند، اگر شادمانه و امیدوار بمانند، هیچ نگرانی نیست، دوباره کشور را میسازند».
صرف نظر از اینکه آیا نسخهنویسی ایشان در موضوع تعطیلی تولید اندیشه، صواب یا ناصواب است و در این باب باید دیدگاه صاحبنظران دانسته شود، به نظر بنده حقیر این پیشنهاد از سه منظر اشکال اساسی دارد.
اول اینکه جناب رنانی هیچگونه راهکار اجرایی در این زمینه ارائه ندادهاند، مشکل دوم عدم کنکاش پیرامون امکانپذیری این مسئله میباشد و سومین نقیصه آن، نتیجه این کنش یعنی توصیه به صبر در برابر ظلم، آن هم با روی باز، خوشحالی و انبساطخاطر برای نیل به آیندهای نامعلوم است. البته استاد گرانقدر ما در یک مقاله تکمیلی گفتگوی شادمانه را گامی در این راستا ارزیابی نمودهاند که این نیز جای تأمل و تفکر دارد.
بنده معتقدم که رفتار آدمی تابع شرایط محیطی خود است و این موجود دوپا نمیتواند بدون اثرپذیری از تحولات پیرامونی و رخدادهای جامعه زندگی کند.
شاید این تجویز برای افراد برخوردار جامعه که بنای دیدن تألمات و بیچارگی خلایق را نداشته باشند، منطق داشته و الگویی قابل فهم باشد. اما برای قریب به اتفاق مردمی که در زیر خط فلاکت دست و پا میزنند، نامفهوم و غیرعقلانی است.
استاد گرامی ممکن است بفرمایید چرا جوانی که آینده شغلی نامشخصی در برابر خود دارد، تأمین مسکن را تنها در رؤیا میتواند جستجو کند، امکان ازدواج برایش فراهم نیست، همه گونه امکانات تفریحی از او دریغ میشود، حتی حق اختیار نوع پوشش خود را ندارد و از همه مهمتر هیچ نقشی در اداره کشورش ندارد، باید بر این مصائب صبر کند که هیچ، ایام را به شادی و شعف پشت سر بگذارد؟!!!
جناب رنانی شما استاد دانشگاه هستید، در دوران تدریس خود چند دانشجو داشتهاید که وضعیت روحی و روانی او متأثر از وضعیت معیشت و نوع رزق و روزی خانوادهاش نبوده است؟ تا به حال اتفاق نیفتاده که افراد تحت تعلیم شما یکی از بستگان خود را از دست داده باشد، کسوکارش ورشکسته شده باشند، یکی از اعضاء خانواده وی دچار مشکلحاد و غیرقابلحل گشته باشد؟ آیا متعلم حضرتعالی در این شرایط چون روزهای عادی زندگی در کلاس درس حاضر میشود؟ آیا اگر او دردش را با شما در میان بگذارد وی را برای فائق آمدن به مشکل خود، به پیش گرفتن صبر شادمانه توصیه مینمائید؟
استاد به اعتقاد من نمیشود که شما چندین روز پیاپی در سوز و گداز احتمال اعدام فرزندان وطن باشید و پس از سربهدارشدن آنان، توان گفتمانی حاکی از خاطری آسوده داشته باشید. نمیشود که بدانید فردا و پس فردا قرار است، دو روزنامهنگار بیپناه را خدمت قاضی صلواتی بفرستند و شما حال و روزتان نشان از نشاط و شادابی داشته باشد. ممکن نیست که صحنه کشتهشدن سرباز وطن بدست یکمشت وحشیجانی را مشاهده کرده و در عوض پاسخدرخور از جانب حکومت کشورت، حاکمان را نه در حال توجیه که اظهار برادری با قاتلان او نظاره کنید و سراسر وجودتان را خشم فرا نگیرد، شما را به خدا نگویید که در این حالت نه فقط بردباری لازم است که باید گفت و خندید که سرم را به دیوار خواهم کوبید.
نه جناب رنانی، با آنکه شما را بسیار دوست میدارم و از اکثریت قریب به اتفاق تحلیل و راهکارهای شما غرق لذت میشوم و بداشتن گوهری چون شما افتخار میکنم، اما با کمال احترام عرض میکنم که این نسخه شما درد این بیمار در حال احتضار را دوا نمیکند که بر رنج و آلام او میافزاید. به گمان بنده حقیر در این مورد اشتباه کردهاید و بهترین کار پس گرفتن این پیشنهاد نشدنی است.
عزت زیاد