نقد خانم حریر رحیمی، دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه اصفهان را با هم میخوانیم:
قصه تکراری صبر و انتظار و مدارا
حریر رحیمی
چندسالی است که یادداشتها و سخنان منتشرشده دکتر محسن رنانی را دنبال میکنم و معتقدم که بدون تردید ایشان یکی از اندیشمندان بادرایت و دلسوز معاصر است که همواره دغدغه توسعه و آبادانی کشور را داشته و همواره به دنبال راهی برای عبور کشور از بحرانها و تعارضات داخلی بوده است. اما بهنظر میرسد محتوای یادداشت اخیرشان باعنوان «صبرشادمانه»، منطبق بر وضعیت کنونی ایران و مبتنی بر واقعیات جامعه نبوده و چه بسا راهکارهای پیشنهادی ایشان چندان راهگشا نباشد. از این رو با نقدهای زیادی مواجه شده که البته بازنشر چنین نقدهایی توسط ایشان، فضایی را جهت امکان گفتگو و تبادل اندیشه فراهم کرده است.
در جامعه غیردموکراتیکی که ابراز صریح عقاید، نظرات و پیشنهادات با قضاوت هایی نابه جا هم از جانب حکومت و هم از جانب مردم همراه بوده و چه بسا فرد مورد تهمت و ناسزا قرار گرفته و یا از حقوق اجتماعی خود محروم میشود، صادق و دغدغه مند بودن کاری بس دشوار است که از این نظر شهامت ابراز صریح این گونه مسائل توسط ایشان ستودنی است.
اگرچه در یادداشت اخیر به مشکلات و وضعیت نامطلوب سیاست و اقتصاد به خوبی اشاره شده است که تقریبا اکثریت جامعه نیز از آن اطلاع دارند و هرکدام به نحوی در زندگی روزمره خود با این مسائل رو به رو هستند، اما به نظر می رسد برخی از توصیه های متن ایشان تنها برای قشر خاصی از جامعه مطرح شده است و شامل تمامی طبقات نمی شود. چرا که برای همه اقشار جامعه خصوصا با توجه به این اوضاع نابه سامان اقتصادی نمی توان نسخه ای واحد تجویز نمود. بخش تقریبا بزرگی از جامعه از حداقل امکانات زندگی نیز برخوردار نبوده و به نظر میرسد دعوت به صبر و پرهیز از خشونت برای این قشر ضعیف و آسیب دیده که دغدغه حداقل ها را دارد دور از انتظار می باشد؛ زیرا با وجود سعی و تلاش بسیار این افراد در جامعه کنونی، درنهایت در برابر کارشکنی ها، مداخلات نابه جا و تصمیمات نادرست حکومت هیچ پیشرفتی برایشان میسر نمیشود.
اگرچه آن دسته از شادیهایی که هم جنبه نافرمانی مدنی داشته و هم به بازشدن ذهن و بهبود شرایط زندگی کمک میکند، میتواند تا حدودی در متعادل ساختن خشم و عصبانیت ما نقش مهمی را ایفا کند اما باتوجه به این نکته که ضریب تاب آوری افراد مختلف، متفاوت است، از همه آنها نمیتوان توقع واکنش یکسان دربرابر رویدادها و حوادث پیش آمده را داشت.
از طرف دیگر، از بخش بزرگی از جامعه احساساتی و رقیق القلب ما انتظار نمیرود که پس از اتفاقات تلخ و ناگوار اخیر (کشته شدن و زندانی شدن صدها جوان بی گناه، اعدام های پی در پی و قرارگرفتن عده ای دیگر در صف اعدام و…)، به روال عادی خود بازگشته و شادی و پایکوبی کنند که گویی هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. چرا که این کار از نظر بسیاری از افراد پیامی با محتوای عادی سازی و درنهایت پایمال شدن خون افراد بی گناه را هم به حکومت و هم به جهانیان منتقل میکند ( همه چیز بر وفق مراد است و اکثریت جامعه از شرایط موجود رضایت دارند) و برای بخش دیگری از مردم نیز یادآور قصه تکراری صبر، مدارا و درانتظار کمک امدادهای غیبی برای بهبود بخشیدن به وضع موجود.
از قضا در چنین شرایط، حکومتی که اجازه کوچکترین نقدی را به منتقدینش نمی دهد و از طرفی دیگر هیچ گونه تصمیمی برای اصلاح امور خود ندارد، فضا را باثبات یافته و بیش از پیش به سرکوب و خشونت خود ادامه می دهد. پس در این موقعیت صرفا امید واهی دادن به جوانان و سعی در شادمان نگه داشتن آنان بدون یک تغییر بزرگ و اساسی، تاثیر چندانی ندارد.
و در پایان، از آن جایی که اکثریت جامعه رویای تحقق هدف واحد و مشترکی را در سر میپرورانند، قومیتی یا جنسیتی کردن آن کار چندان مناسبی نبوده و چه بسا با سوء برداشت عده ای، نفاق و تفرقه در جامعه رواج پیدا کرده و ما را از مطالبات واقعی خود دور می سازد.