صبر شادمانه یا خشم باز اندیشانه؟

هفدهمین نقد یادداشت «صبر شادمانه»
  • محسن رنانیمحسن رنانی

نقد آقای احسان شریف ثانوی را در مورد یادداشت «صبر شادمانه» که در کانال تلگرامی ایشان منتشر شده است.

محسن رنانی / ۱۶ خرداد ۱۴۰۲


صبر شادمانه یا خشم باز اندیشانه؟

احسان شریف ثانوی

۱- دکتر محسن رنانی یادداشتی با عنوان صبر شادمانه منتشر نمودند.و‌پس از آن با گفت و گوی‌شادمانه باب انتقاد و‌تبادل نظر پیرامون این ‌ایده را باز نمودند.در این مکتوب کوتاه قصد دارم،بر خلاف همیشه نظرات و انتقادات خود را به دور از اطناب و ثقیل گویی بازگوکنم.شاید چراغی در ذهن کسی در میانه این مباحثه روشن گردد.من کلیت ایده زندگی خواهی و کنش های منعطف به زندگی را یک ضرورت اخلاقی بی جایگزین برای این روزها میدانم.ولی در کلیت تحلیل فضای موجود ایده صبر شادمانه را یک تقلیل گرایی معرفتی وفروکاست علی از وضع موجود میدانم.پس سعی خواهم کرد در چهار سطح(تاریخی،سیاسی،اجتماعی وروانی) نقدهای خود را به ایده صبر شادمانه بیان کنم.و از معبر بیان این نقدها شاکله ای کلی برای ایده بدیل خودم با عنوان خشم باز اندیشانه ترسیم کنم.توضیح ضروری این ایده تمایز معنایی و کارکردی میان خشم و خشونت است،که در سطح روانی دقیق تر مورد بحث قرار میگیرد.

۲- از منظر تاریخی با نگاه ویژه به تاریخ معاصر میتوان این ایده را در بوته نقد گذاشت.فرآیند تاریخی طی شده سرزمینی ما صرفا برآمده از خشونت بازتولیدی و به جامانده‌ از انقلاب های بزرگ نیست.طبیعت تاریخی گذار از زمانه ای به زمانه ای دیگر مقاومت کهنه در مقابل نو است.خشونت تاریخی سرزمینی ما محصول اصلی این مقاومت کهنه در برابر نو است.ناکامی انقلاب های معاصر نه ارتباطی به خشونت تولیدی آنها دارد،نه ارتباطی به مردانه بودن آن.اصلی ترین مساله عدم گذار موفق دورانی است.تاریخ معاصر ما دقیقا در مرز این گذار و تحول از زمانه به زمانه ای دیگر است.روح زمانه ما دیگر درگیر تعارضات درونی و این کشمش و جدال نیست.به گمانم ما درآستانه مرزی ورورد به زمانه جدید قرار داریم.و‌اتفاقا ضرورت نهایی این گذار وجود خشم باز اندیشانه و تاریخی است،که اصلی ترین امکان نهایی جامعه برای این گذار تاریخی و پذیرفتن روح جدید زمانه است.صبر در قبال آخرین مقاومت های باقیمانده تاریخی کهنه درعام ترین مفهوم ممکنش خروجی به جز حفظ حیات کهنه در برخی عرصه ها و شئون ندارد.اگر از نظر زمانی تحلیل را از اکنون به سطح زمانه ای ببریم،آنگاه مقایسه انقلاب های معاصر با شرایط فعلی کاملا نا به جا در می آید.در حقیقت ما زیر بنا و بستر تغییر پایدار رادارا هستیم.حالا تاریخ با خشونت خود را باز تولید نخواهد کرد.بلکه با خشم در این موقعیت مرزی گذار نهایی ما از کهنه به نو رقم خواهدخورد.

۳- از نظر سیاسی برای من که این ماه ها پژوهش های جدی روی کنش خشونت پرهیز داشته ام،ذکر این‌توضیحات ‌ضروری است.کنش خشونت پرهیز به معنای انفعال نیست.به معنای عدم وجود مطلق خشونت نیست.به معنای انفعال و پذیرش هر اندازه ای از خشونت ازسوی صاحب قدرت نیست.صبر شادمانه با ساده سازی و پرش از روی انسداد سیاسی فعلی درباره بعد کنشی ماجرا ندانم گرای تام است.این که صرفا با خوشبینی و بدون هیچ تحلیل واقع در زمینه فعلی بعد سیاسی ماجرا را حل شده بدانیم، به نظرم تقلیل گرایی معرفتی از ساخت و حیات حکومت های اینچنینی است.من صبر شادمانه را چیزی شبیه به کنش خشونت پرهیز جناب زید آبادی میبینم.ظاهری اخلاقی دارد،ولی هیچ ارتباطی با واقعیت فضای رادیکال فعلی ندارد.در این زمینه دو نکته ضروری است.اول اینکه مخاطب نهایی هر ایده ای در زمینه سیاسی حکومت دارای قدرت است.نکته دوم فهم واقعیت آنتاگونیسم موجود در هر جامعه ای است.این حجم بی پایان تضاد و تعارض را نمیتوان بدون فرمول سیاسی مشخص صرفا با حواله به آینده ساده سازی کرد.برای ساختن یک جمهوری لیبرال یا یک دموکراسی رادیکال حجمی از خشونت بدیهی و غیر قابل اجتناب است.‌خشونتی که ذاتا کنشی نیست،و واکنشی است.و‌یگانه هدفش برپایی یک قاعده بازی دموکراتیک برای تدبیر امر سیاسی است.

۴- در ساحت اجتماعی فهم وضعیت موجود کار پیچیده و‌سختی نیست.یک جامعه اتمیزه،اندود از خشم ناشی از به رسمیت نشناختگی درهمه عرصه ها داریم.جامعه ای که ظرف روانیش اندود از شکاف های فراوان نابرابری،تبعیض و ظلم سیستماتیک است.این اندوخته روانی را چطور و با چه معجزه ای میتوان تبدیل به صبر شادمانه نمود؟دعوت جامعه ای که خشم در آن به حالت انفجاری و غیر قابل کنترل در آمده است،واقعا امر اخلاقی نیست.اخلاقی نیست،چون نسبتی با واقعیت ندارد.اخلاقی نیست،چون صرفا آرزو اندیشانه است.اخلاقی نیست،چون اصل زمینه را لحاظ نکرده است.اگر میخواهیم این خشم انفجاری تبدیل به خشونت کور نشود نیاز به یک راه حل شدنی و عملیاتی است.خشم باز اندیشانه در وهله اول این خشم بی پایان را به رسمیت میشناسد.و‌در مرحله بعد سعی مینماید که ازتبدیل آن به خشونت کور جلوگیری کند.در این راستا هم مخاطب اول و تا یکی مانده به آخرش حاکمیت است.

۵- از‌منظر روانی تمایز میان خشونت و خشم ضروری است.خشم درونی است و امکان تبدیل به کنش دارد.خشونت عمدتا بیرونی و کور وغیر قابل کنترل است.خشم به ویژه خشم بازاندیشانه و درون نگرانه مقدمه هر تغییر است.در این انسداد و بی افقی مطلق فعلی صبرتغییر را به محاق میبرد.صبر در فضای عینی تبدیل به انفعال میشود.خشم باز اندیشانه از ما سوژه های خودآگاه آماده برای تغییرمیسازد،و‌صبر شادمانه از ما ابژه های فعل پذیر صرف.نهایتا هر تغییر و گذاری در ساحت روان نیازمند افق و امید است.صبر درشرایط فعلی بی افقی را تشدید و نا امیدی را دامن میزند.خشم کنترل شده درونی و باز اندیشانه ولی در افق به ما امکان تغییر مرتبط به امر واقع را خواهد داد.

۶- در ارتباط با ایده خشم باز اندیشانه سخن را جدی تر و دقیق تر‌ادامه خواهم داد.در انتها صرفا فکر میکنم دعوت به رقصیدن و موسیقی گوش‌دادن و نان پختن در این زمانه عزا و بلا الزاما دعوتی از جنس امید و زندگی خواهی نیست.اتفاقا اکنون زندگی را در مرگ بایدجستجو کرد.مرگی که متعلقش ایده های ارتجاعی و کهنه است.زندگی خواهی راستین بدون لحاظ کردن‌ واقعیت های موجود مثل دعوت کردن تشنه ای به آب دریاست.نه به او معنا خواهد داد،و نه افقی جمعی.نه امکانی واقعی برای جلوگیری از خشونت است،نه کنشی راستین برای تغییر ضروری پیش روی.


اصل یادداشت «صبر شادمانه» را در این‌جا بخوانید.

یادداشت «گفت‌وگوی شادمانه» را نیز در این‌جا بخوانید.

https://renani.net/?p=1552
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید