نقد آقای عباس موسایی، کنشگر اجتماعی را که در مورد یادداشت «صبر شادمانه» نوشته اند و در کانال «راهبرد» منعکس شده است.
محسن رنانی / ۱۶ خرداد ۱۴۰۲
صبوری شادمانه؛ اخلاق سیاستگریزی و انفعال
عباس موسایی
دکتر محسن رنانی از جنس نخبگان دغدغهمندی است که دلسوزی و دردمندیاش از اوضاع زمانه را میتوان در تکتک کلماتش شنید، چه آنکه آنگه که نوشتههایش را میخوانی، آهنگ نگرانی و سوزناکی و گریانی قلمش از غلبه ناعقلانیت بر سپهر عمومی کشور و نتایج ناگوار ناسیاست بر اوضاع زمانه را پیش از پایان گزارههایش، در کلمات و مفاهیم مورد استفاده، بهوضوح خواهی شنید.
ازاینرو، این دغدغهمندی، مسئولیتپذیری و بیان مسئولانه و صریح آن، بسی شایسته ستایش و البته احترامبرانگیز است. سخن اما پیرامون نوع مواجهه رنانی با موضوعات گوناگون است و البته تلاش ایشان برای یافتن راهحلی که قبایی باشد بر تن کلیت مسئله.
رنانی اقتصاددان بامطالعهای است که البته نهتنها خود را به عرصه علم اقتصاد محدود نکرده است و ردپایی پررنگ از فکر و فلسفه، تاریخ، روابط بینالملل، سیاست داخلی، از محیط زیست تا فرهنگ، روشنفکری و… در نوشتههایش هویداست؛ بهگونهای که خیال خلاق خود را در اقیانوس متلاطم تمامی دانشها به پرواز درمیآورد تا با یافتن مرواریدهایی از هرکدام از آن اقیانوسها، کلید در گنج یا به عبارتی نظریه عبور از بحران و ناوضعیت را بازیابد.
این دغدغهمندی اخلاقمحور ریشهدار در مسئولیت نخبگی و دانشوری، هرچند در فهم ریشههای ناملایمات، مبانی و مختصات اوضاع و تبیین و توصیف اوضاع، امری روشنگر و مبارک است؛ اما از آنجا که گسترهای بسیط و ساحتی وسیع را در بر دارد، میتواند نویسنده و محقق را به میدان ایدئولوژیپردازیای جدید بلغزاند.
نوشته اخیر دکتر رنانی، تحت عنوان «صبر شادمانه»، بدون آنکه بخواهیم ذرهای از قدر و قیمت دغدغههایی که ایشان را بدان رهنمون ساخته، بکاهیم و شایستگی و ارجی که اخلاق منجر به نگارش آن را نادیده بیانگاریم، ناشی از افتادن در دامن ایدئولوژیپردازی از جنس رهایی از ایدئولوژی است!؛ چه آنکه نویسنده محترم را به وادی کلیتانگاری و نسخهپیچی آرمانی و متکی بر« بایدها» و نه مبتنی بر «هستها»، میکشاند.
«صبر شادمانه»، هرچند دعوتی اخلاقی است برای عبور از ناملایمات و پیامدهای استثناگرایی پیشرفته، اما در بطن و متن خود معنایی غیر از انفعال در برابر اوضاع و فرار از سیاست و امر سیاسی ندارد.
بزرگی سیاست را تدبیر و تصمیم در شرایط فقدان تدبیر و تصمیم میداند و بزرگی دیگر سیاست را هنر زایش ممکن از ناممکن تعریف میکند.
در زمانهای که شاهد پیشروی فزاینده یکدستی استثناگرایی و غلبه راست افراطی بر مقدرات کشور هستیم و رادیکالیزه شدن عرصه سیاست، پیامدهای ناگواری بر سایر سطوح و زیرسیستمها نهاده و سیاست تنازع انتاگونیستی روزبهروز در ساحتهای داخلی، منطقهای و خارجی صورت و سیرتهای جدیدی را بازتولید میکند، حتی اگر با منطق اخلاقی پیشنهادی دکتر رنانی بخواهیم به اوضاع بنگریم و با آن مواجه شویم، برای رهایی از عواقب این منازعه، راهی غیر از عبور به سیاست، آنهم از نوع مصالحه پیش پای طرفین ماجرا نیست.
گزارههای پیشنهادی دکتر رنانی، گزارههای بغایت اخلاقی و البته بشدت پذیرفتنی است؛ اما از آنجا که در مکان و موقعیتی فراتر از دایرهای که سیاست مینامندش، تعریف میشود، در پذیرفتنی و ممکنترین وجه، میتوانند زینتی برای سیاست و امر سیاسی باشند.
البته، همزمان واجد این ظرفیت نیز هستند که ناشهروندان بیقرار ایرانی را به سمت انفعالی عمیق که در شکلگیری ناوضعیت کنونی سهمی کتمانناپذیر دارد، سوق دهند.
مخفی نماند که سیاست در روایت ارسطویی و افلاطونی، فضیلتبنیان است؛ اما در روایت مدرن آن، در گسست از اخلاق معنا مییابد. چنانکه هابز و ماکیاوللی، پایی محکم از سیاست را در نفسانیات انسانی میدیدند و بنابراین، اخلاق در این روایت در ساحتی فراتر و زینت سیاست تعریف میشود.
با گزارههای اخلاقی میتوان سیاست را زینت بخشید، اما نمیتوان زهرآگینی نفسانی را از آن زدود؛ سیاست را سیاست لازم است، مبتنی بر مولفههای برسازنده و برازندهاش.
به نظر میرسد نخبگان فکری و ابزاری ایران امروز، برای توقف مخاطرات ناشی از یکدستسازی استثناگرایانه که نشان داده است حد یقفی در تخریبگری ندارد، نیازمند عبور از کلیتگرایی ایدئولوژیک و انتخابی هوشمندانه برای تغییر دستفرمان حاکمیت و افقگشایی ملت (تعبیر معتبر دکتر محمد مهدی مجاهدی) برای گذار از سیاست منازعه به سیاست مصالحهاند. برای رهایی از خشونت آنتاگونیستی و تنازعی، راهی غیر از بازیابی و بازسازی آگونیسم و مصالحه نیست.