«رقص شادمانه» شعری است از آقای احسان معصومی که در پاسخ به فراخوان «گفتوگوی شادمانه» سرودهاند. به گمانم هیچ بیانی بهتر از این نمیتوانست «صبر شادمانه» را تفسیر کند. از آقای احسان معصومی برای سرایش این شعر بسیار سپاسگزارم.
محسن رنانی / ۱۰ خرداد ۱۴۰۲
برای جادوگر دوستداشتنی…
استاد رنانی عزیز!
اجابت دعوت استاد به صبر، گفتگو و رقص شادمانه
رقص شادمانه
احسان معصومی
با شور و شوق و شادباشِ حضرت استاد میرقصیم
با نام ایرانِ عزیز و روشن و آباد میرقصیم
ما را اگر زار و ضعیف و خسته و دربند میخواهند
امیدوار و باشکوه و عاشق و آزاد میرقصیم
با خونِ دل، با درد، آرام و صبور و ساکت و غمگین
با ناله و اندوه و اشک و حسرت و فریاد میرقصیم
غمگینترین حال جهان با دست خود در حال پایان است
شادیم و پیش پای آغازِ جهانِ شاد میرقصیم
حتی اگر نامردمان صد بیستون در راه بگذارند
شیرین و شورانگیز با انگیزهی فرهاد میرقصیم
مرد و زن و پیر و جوان و کودک و بیدین و با ایمان
با روسری و چادر و موی رها در باد میرقصیم
از شهر خون تا سیستان و تربت و تبریز و کرمانشاه
تا ساحل و تا بندر و تا هرکجاآباد میرقصیم
با آسمانیهای جاویدانِ ایران دست در دستیم
با دوستان عاشق و در بندمان، آزاد میرقصیم