شادمانه صبور نباشیم!

هفتمین نقد یادداشت «صبر شادمانه»
  • محسن رنانیمحسن رنانی

غیر از نقدهایی که تاکنون در فضای مجازی در مورد «صبر شادمانه» به دست ما رسیده است، دهها نوشته تاییدی و تکذیبی دیگر نیز در مورد آن به دست من رسیده است. امروز می‌خواهم سه مورد از نقدهای همدلانه و تاییدی را منتشر کنم. یادمان باشد، «نقد»‌ یعنی عیار چیزی را تعیین کردن، یعنی ارزیابی، که می‌تواند تاییدی یا تکذیبی باشد:

نخستین آنها از آن آقای علیرضا غریبدوست دبیر «انجمن حقوق‌شناسی ایران» است که نقد همدلانه‌ای را با عنوان «شادمانه صبور نباشیم!» در کانال «در جستجوی حقوق ایرانی»، منتشر کرده‌‌اند.

محسن رنانی / ۱۰ خرداد ۱۴۰۲


شادمانه صبور نباشیم

علیرضا غریبدوست

جدیدترین یادداشت استاد عالی­ مقدار و دوست فرهیخته ام جناب آقای دکتر محسن رنانی با عنوان «صبر شادمانه» با انتقاد­های زیادی مواجه شده است و همانطور که ایشان در یادداشت کوتاهی مرقوم نموده­ اند، این انتقادها و حساسیت­ ها بسیار ارزشمند و نشان دهنده­ ی حیات و پویایی جامعه و وجدان عمومی است. من قصد دفاع از این یادداشت یا توجیه و تبیین نظرات جناب استاد را ندارم، اما به نظرم باید به چند نکته بنیادین توجه داشته باشیم:

نکته نخست: سخنور ترینِ سخنوران و خوش فکرترین اندیشمندان و فرهیختگان هم نمی ­توانند دقیقاً آنچه را می­ اندیشند، با همان دقت به رشته تحریر درآورند. به بیان دیگر، انسان­ ها معمولاً در تبیین آنچه در فکر و ذهن آنها می­ گذرد و بیان آنها در قالب گفتار، چندان موفق نیستند و معدودند سخنورانی که با بهره ­مندی از دایره ی گسترده ی واژگان، لغات و معانی، این توانایی را داشته باشند که آنچه را در مغز خود پرورانده­ اند، به زبان آورند. اما در مرحله نوشتن، کار از این هم سخت­ تر می ­شود و برجسته ­ترین اندیشمندان و صاحبنظران نیز در مکتوب نمودن آنچه در سر خود دارند – ولو اینکه بتوانند به خوبی بیان کنند – در قالب نوشتار، چندان موفق نیستند. این یک قاعده­ ی کلی برای همه انسان­هاست. انسان به سختی می ­تواند ادراک خود از مفاهیم و موضوعات با دقت مکتوب و تبیین نماید. از این روست که ما شعرا و بزرگان نثر و نظم را گرامی می­ داریم و آنان را تحسین و تکریم می کنیم. چون از زمره ی معدود انسان­ هایی هستند که موفق شده اند با انتخاب دقیق واژگان و تنظیم زیبا و موزون معانی در قالب کلمات و با زبانی بلیغ، احساس و ادراک خود را به ما منتقل کنند. پس منطقی است که دکتر محسن رنانی هم، مانند دیگر فرهیختگان، از این محدودیت در معذور باشد. نکند انتظار دارید که رنانی چون حافظ، سعدی، سایه و شفیعی کدکنی برایمان بنویسد؟!

نکته دوم: یادداشت «صبر شادمانه» درون مجموعه­ ی یادداشت­ های شهریورماه ۱۴۰۱ تا به امروز دکتر رنانی جای دارد و این مجموعه نوشتارها در امتداد و تکمیل یکدیگر معنی پیدا کرده و قابل و تحلیل هستند. به دیگر سخن، رنانی پیشتر حرف های خود را در یادداشت «آخرین تار موی»، «شمسه های ایران»، «استفراغ مبارک»، «فحش های مبارک»، «ایران و نسل صفر»، «اذان به وقت دروغ»، «سقوط» و «جادوگرِ وسط بازِ برانداز» زده است و در تکمیل آنچه در این رشته گفتارها آورده، نکته دیگری افزوده است. وگرنه، هرکدام از این یادداشت­ ها به تنهایی نمی ­توانند تبیین کننده­ ی فهم نگارنده از موضوع باشند. پس صبر شادمانه را در ادامه­ ی آن یادداشت­ ها بخوانیم.

نکته سوم: از استادانی چون دکتر محسن رنانی تا شاگردان کم دانشی همچون حقیر، هیچ کدام مدعی رهبری و جریان سازی فعالیت های سیاسی نبوده و نیستیم. امثال ما باور داریم که کنشگری علمی و اندیشمندانه برای جامعه ایرانی مفیدتر است و افزایش آگاهی­ های عمومی را مقدم بر دیگر اقدامات و کنشگری­ ها می­دانیم. شاید هم به قول برخی از دوستان بیش از این در چنته نداریم یا مثلاً بزدل هستیم یا شهامت بیش از این گام برداشتن را نداریم یا عواقب آنرا نمی توانیم تحمل کنیم، هرچه مخاطب برداشت بفرماید، محترم است. اما به باور من، دکتر رنانی هم معتقد است باید تفاوتی میان ما با کنشگران سیاسی، حزبی و اجتماعی وجود داشته باشد و محور اصلی این تفاوت، دامن زدن به گفتگو و اندیشه در جامعه است. دکتر رنانی به عنوان یک پژوهشگر جدی و با سابقه­ ی «توسعه» در ایران، بارها گفته است که «توسعه محصول گفتگو نیست، توسعه خودِ گفتگو است، توسعه گفتگو است». پس آنچه می ­نویسد را در دورن این کانسپت باید خواند و تحلیل نمود. محسن رنانی، رجب طیب اروغان که نیست، او رهبر حزب توسعه نیست، پژوهشگر و کنشگر حوزه­ ی توسعه است. از رنانی، انتظار رهبری جریان سیاسی داشتن، خطاست و انتظار نسخه­ پیچی براندازانه از ایشان، توقعی نادرست و نامربوط است. اگر یادداشت­ های اشاره شده را مطالعه کرده باشید، به این نتیجه می­ رسید که محسن رنانی همچون بسیاری دیگر از اندیشمندان و تحلیل­گران اجتماعی بر این باور است که «امکان براندازی نظام جمهوری اسلامی» وجود ندارد و در عین حال معتقد است جمهوری اسلامی از درون دچار فروپاشی تمام عیار خواهد شد. فروپاشی تلخ و دردناک و خونینی که مردم ایران بدون تردید از آن آسیب می­ بینند. پس آنچه او می­ گوید را در درون گفتمان «فروپاشی» باید تحلیل کرد نه در قالب گفتمان «براندازی» یا «انقلاب»! من همواره در یادداشت­ های او در جستجوی پاسخ به این سوالات هستم که در فرآیند فروپاشی از درون چه باید کرد؟ ما چه کنیم، مردم چه کنند؟ آیا می­شود مانع از فروپاشی شد؟ آیا کسی می­تواند جلوی این فاجعه بزرگ را بگیرد؟ آیا این فروپاشی قابل تسریع و تشدید است؟ آیا می­توان از عواقب و تبعات آن کاست؟

نکته چهارم: برداشت من از یادداشت اخیر ایشان، نور افشاندن به بخش دیگری از اندیشه ی تاریک جامعه ایرانی است. یعنی نگرش «مردسالارانه» به همه چیز، مردسالاری در سیاست، در جامعه، در اقتصاد، در فرهنگ، در اندیشه، در خانواده و حتی درکنشگری اجتماعی و سیاسی. من از یادداشت ایشان اینگونه استنباط نمودم که روی سخن وی در «صبر شادمانه» جامعه­ ی کنشگران مردسالار ایرانی است. به آنها می­ گوید که: بفرمایید استراحت کنید و گند نزنید به حرکت مدنی تمام عیاری که برای اولین بار در تاریخ ایران «زن» موضوع و آبژه ی آن شده است.

وقتی می ­نویسد: «…اکنون ما چه کنیم؟ ما باید ورزش کنیم، به هر بهانه‌ای مهربانی و شادمانی کنیم، در خانواده و محله جلسات کتابخوانی راه بیندازیم، موسیقی بنوازیم، برقصیم، از کودکان کار حمایت کنیم، جوان بیکاری را شاغل کنیم، به نیازمندی وام بدهیم، پیادگان را سوار کنیم، به هم احترام بگذاریم، تمیز نان بپزیم، خوب رانندگی کنیم، در دادوستد راستگو باشیم، از بیماران نیازمند حمایت کنیم، گذشت داشته باشیم، در خیابان بداخلاقی نکنیم و همه جا به هم رحم کنیم تا این دوره سختی و سرسختی بگذرد. ما به دوره‌ای از «صبر شادمانه» نیازمندیم…» روی سخنش با مردان و نگرش مردسالارانه است که می­ خواهد برای همه چیز تصمیم بگیرد اما این بار و این جنبش و این حرکت بزرگ را نمی ­توان و نباید با نگرش مردسالارانه منحرف و نابود کرد. به بیان دیگر، مخاطب «صبر شادمانه» اندیشه مردسالارانه­ ی ایرانی است. اینکه می نویسد: «…مردان بهتر است فقط از نظر روحی و اجتماعی، زنان را تقویت کنند و از آنان حمایت کنند. سعی نکنند جانشین زنان شوند یا رهبری آنان را به دست گیرند..» یعنی راهکار عملیاتی ارائه می­ کند. اما این راهکار براندازانه نیست، حمایتی است. من پیشتر هم در یادداشتی نوشته ام که اگر به شعار زیبای «زن، زندگی، آزادی» باور داشته باشیم، باید در عمل و از درون خانواده و اطرافیانمان شروع کنیم.

اگر به «زن» باور داریم، ما مردان که یک عمر مردسالارانه زیسته­ ایم، باید حقوق پایمال شده­ ی زنان و دختران را به آنها بازگردانیم، مثلاً به همسرمان وکالت بلاعزل طلاق بدهیم، وکالت بلاعزل خروج از کشور و حق انتخاب محل سکونت و حق ادامه تحصیل و حق اشتغال دهیم و زنان نیز همینطور از پدران و همسران خود بخواهند که این حقوق را به آنها بازگردانند.

اگر به «زندگی» اعتقاد و باور داریم، باید حق حیات همه انسان­ ها و همه ایرانیان را محترم شماریم و در برابر مجازات اعدام برای هرکس و به هر جرمی مقاومت کنیم. نه اینکه فقط چون امثال محسن شکاری ها را ناجوانمردانه اعدام کردند، برآشفته شویم و واکنش نشان دهیم اما با اعدام قاچاقچی مواد مخدر و قاتل موافق باشیم و برای ما مهم نباشد! «زندگی» شعار نیست، حقیقت است، به این حقیقت پایبند باشیم.

اگر به «آزادی» باور داریم و آن را شعار خودمان قرار داده­ ایم، مخالف خود را تحمل کنیم، رواداری پیشه کنیم و با مخالف سخن بگوییم و نظر مخالف را بشنویم و درصدد تخطئه مخالفان خود نباشیم. در گفتمان آزادی، آزاد اندیش باشیم نه آزادیخواه! چراکه درک از آزادی و مفهوم آن، امری نسبی است و اگر من آزادیخواه باشم، آزادی را مبتنی بر درک خود مطالبه می­ کنم نه آنچه دیگری فراتر یا فروتر از درک من از آزادی باور دارد. پس با دست یافتن به آزادی منظورِ نظرِ خویش، در قامت یک آزادیخواه، مخالف آزادی های دیگران خواهم شد! اما اگر آزاد اندیش باشم، فهم دیگران از آزادی را نیز محترم و مغتنم می­ شمارم.

نکته پنجم: رنسانس در اروپاه بیش از ۵۰۰ سال به طول کشید اما در ایران، ما کمتر از ۵۰ سال این مرحله را طی نموده­ ایم و در روزها و ماه­ های پایانی آن هستیم. چه سودی بیش از این برای ما قابل تصور است؟ در عمر تاریخِ بلند ایران­زمین، پنجاه سال شوخی است. قبول دارم به همه ما اکنون سخت می گذرد، اما این نوزاد به موقع و در زمان خودش زاده خواهد شد. هیچ تعجیلی موثر نیست. نگران ایران نباشید، ایران در خطر نیست، ایران آسیب نمی­ خورد، در طول چندهزار سال تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانی، چونان ریشه در خاک پراکنده که کسی نخواهد توانست این درخت تنومند کهنسال را از ریشه برکند. ایران در طول هزاران سال از بین نرفته و تا دنیا باقی است جاودان خواهد بود، اگرچه ایرانی در این مقطع چون دیگر مقاطع آسیب خورده و می­ خورد.

چرا نمی­توانیم و نباید صبوری پیشه کنیم؟ به کجا چنین شتابان؟ این توهم فوری و حاضری خوری را از اندیشه خودمان پاک کنیم. دموکراسی، کالایی آماده خوردن نیست که برویم از سوپرمارکت بخریم! محصول و نتیجه ی مجاهدت­ ها و ثمره­ ی مقاومت­ های یک ملت است، نتیجه­ بلوغ یک جامعه است، به زمان نیاز دارد. در این مدتِ لازم برای طی شدن دوران بارداری ایران و نوزایی جدید ملی، ما را جز صبوری چاره ای دیگر نیست و چه اشکالی دارد که این دوران صبوریِ الزامی و اجتناب ناپذیر را با تمرین شادی و شادکامی یکدیگر طی کنیم و به خود و دیگران روحیه دهیم تا زمان آن فرا برسد. اینکه برخی باور و اعتقادی به صبوری ندارند، بسم­ الله، حافظ که می فرماید: خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی…

حالا با این نکات، پیشنهاد می­ کنم یادداشت «صبر شادمانه» دکتر محسن رنانی را دوباره بخوانید.

علیرضا غریب دوست – نهم خرداد هزار و چهارصد و دو


اصل یادداشت «صبر شادمانه» را در این‌جا بخوانید.

یادداشت «گفت‌وگوی شادمانه» را نیز در این‌جا بخوانید.

https://renani.net/?p=1522
محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت عملی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید