دکتر مهران صولتی، جامعهشناس سیاسی و فعال حوزه آموزش، معتقد است که من باید اول یادداشت «گفتوگوی شادمانه» را منتشر میکردم و بعد یادداشت «صبر شادمانه» را. دیدگاه او را درادامه بخوانید:
محسن رنانی / ۹ خرداد ۱۴۰۲
ابتدا گفتوگو، بعد صبوری!
مهران صولتی
محسن رنانی در دو یادداشت ” صبر شادمانه” و ” گفت و گوی شادمانه” کوشیده است تا راهی برای برون رفت از بن بست کنونی بگشاید. وضعیتی که به نظر می رسد هیچ کس از آن راضی نیست و به نوعی برای ملک و ملت زیان بار است. قلم رنانی در ” صبر شادمانه” به غایت شتاب زده است و راهکار ارائه شده در انتهای آن انتزاعی و مکانیکی است. گویا می توان بدون در نظر گرفتن واقعیت های اجتماعی و صرفا با فشار دادن یک دکمه امید و شادی را در جامعه منتشر کرد!
در یادداشت ” گفت و گوی شادمانه” رنانی باب یک اقتراح را درباره یادداشت پیشین خود می گشاید و امید می برد که با مشارکت همه علاقه مندان راهی به سوی افق گشایی باز کند. به نظرم ترتیب این دو یادداشت باید جابه جا شود به این معنا که صبوری از گفت و گو زاییده می شود و نه بر عکس! به ویژه “صبر شادمانه” ای که مورد نظر رنانی است و آشکارا عینی، فعال و تغییر آفرین است.
حزن و شادی امور اجتماعی اند به این معنا که زاییده روابط انسانی هستند. از همین رو شادی معطوف به واقعیت های اجتماعی و ذهنیت انسانی است. اگر روزگار بر وفق مراد باشد و آدمیان فردای خود را بهتر از امروز بپندارند، اگر انسان ها بتوانند سوژهگی خود را به نمایش گذارند، اگر در خود امکان تغییر در شرایط مادی را بیابند، و اگر پیوند یابی و اعتماد آفرینی به افزایش سرمایه اجتماعی در میان شهروندان بینجامد آن گاه می توان انتظار داشت که شادمانی جوانه زده و دیدگان مشتاق را خیره کند.
اما هر سخن گفتنی نیز گفت و گو نیست چرا که می تواند فقط از جنس “گفت” آن هم به نحوی آمرانه و عمودی باشد. پیش نیاز گفت و گوی موثر شکل گیری مشارکت و به رسمیت شناختن ” دیگری” های جنسی، سنی، قومی، دینی و اندیشهگی است. تا این ” دیگری” های طرد شده مجال برخورداری از حقوق شهروندی نیافته و برابرانه مقابل قدرت ننشینند، تا از توان کافی برای پژواک یافتن صدای شان در جامعه برخوردار نباشند، و تا امکان شکل دادن به ائتلاف هایی برای کوشندهگی حول خواست های شان را نیابند گفت و گو بی معناست.
بنابراین ما نیازمند اشراف به وجود زنجیره ای هستیم که از مشارکت آغاز می شود، گفت و گویی که شکل می گیرد و در انتها به ” صبر شادمانه” مورد نظر رنانی می انجامد. در این میان البته نمی توان جامعه را مستغنی از اندیشه ورزی قلمداد کرد. هر گیاهی که در بوستان تفکر و خردورزی می روید جان ها را جلا می دهد و بر نشاط جامعه می افزاید. جامعهی فاقد اندیشه ورزی چیزی کم دارد حتی اگر در ظاهر شاد و مسرور باشد. همچنین حتی اگر به باور رنانی ما وارد مرحله ” فرسودگی سیستمی عمیق” شده باشیم اندیشه کردن به طرحی برای فردا بیش از پیش ضرورت می یابد.
نکته پایانی: ایده رنانی کجا به خطا رفت؟ شاید بتوان گفت آن جا که کوشید تا اراده گرایانه چشم بر واقعیت ها بپوشد، در عصر سترون شدن جامعه از ایده های نو، اندیشه ورزی را تخفیف دهد، در جایگاه روشنفکران دستوری بنشیند، نسبت به تولد راهکارهای نوین از بطن گفت و گوهای ثمربخش بی اعتنایی ورزد، و شادی را بی توجه به زمینه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن در نظر آورد. او البته در یک بازاندیشی تحسین برانگیز کوشید تا در یادداشت دوم خود برخی از نارسایی های نوشته نخست خود را رفع نماید. درود بر او که دغدغه ایران و ایرانیان را دارد.