این نقد در یکی از گروههای معرفتی و تفسیر قرآن مطرح شده و دوستی با من به اشتراک گذاشته است:
محسن رنانی / ۸ خرداد ۱۴۰۲
این آقای رنانی چه طبیب حاذقی است!
این آقای رنانی چقدر دردآشناست! این آقای رنانی چه طبیب حاذقی است!
ای زنی که از شدت فقر رحمخودت را به اجاره گذاشتهای! بداخلاق نباش! موسیقی گوش کن و برقص!
ای زنی که از شدت فقر به تن فروشی افتادهای! برقص!
ای پدری که از شدت فقر کلیهات را به فروش گذاشتهای! برقص!
ای کودکان فقیر بلوچ که کفشی برای پوشیدن ندارید! برقصید!
ای مادری که اجازه ناله هم بر مزار فرزندت نداری! برقص!
ای پدر و مادری که پول فشنگهای شلیک شده به تن پاره پاره فرزندت را از تو میخواهند! خوش اخلاق باش و برقص!
ای که چشمت را با ساچمه کور کردهاند! برقص و برقص!
همگی برقصید!
*
امید از ضروریات است و در این تردیدی نیست اما در هر میدانی امید معنای خودش را دارد.
برای مبارزی که در میدان نبرد است امید یعنی مقاومت و از پا ننشستن.
برای پزشکی که در حال مداواست امید یعنی دست نکشیدن و ادامه دادن.
برای دانشجویی که در حال خواندن است امید یعنی به تلاش و خواندن ادامه دادن.
سطحی و عامیانه برخورد کردن، موقعیت مردم را درک نکردن…. به کسی امید نمیدهد بلکه اگر به رنج کشیدگان گفته شود برقص فقط این جمله را توهینی تلقی میکنند از سوی کسی که نمیفهمد چه میکشند.
آقای رنانی اگر نمیتواند حرف بزند حرف نزند، نه اینکه به پزشک که بالای سر بیمار است بگوید امیدوار باش و برقص! یا به مجاهد در میدان رزم بگوید کتاب بخوان و برقص!
امید دادن در میدان نبرد، یعنی
از صبح پیروزی دل نکن!
از خواستههایت کوتاه نیا!
مقاومت را رها نکن! ….