ذوق‌ورزی شاعرانه یک اقتصاددان

پنجاه و چهارمین نقد یادداشت «صبر شادمانه»
  • محسن رنانیمحسن رنانی

یکی از همکاران جامعه‌شناس، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، یادداشتی در نقد «صبر شادمانه» نوشته‌اند که نکات ارزشمندی در آن است. چون خودشان در زیر یادداشت نام‌شان را ذکر نکرده‌اند من نیز از ذکر نام‌شان خودداری می‌کنم. یادداشت ایشان را در زیر بخوانید:


دکتر محسن رنانی جزو معدود روشنفکرانِ همیشه حاضر در کلاسِ حوزه عمومی است و شاخک‌هایش(۱) بیش از بسیاری چهره‌های ماندگار! به دریافتِ امواجِ پیرامون حساسند. حضرتِ ایشان انرژی زیادی را صرف توصیف و تحلیل و تبیین آسیب‌ها و مسائل ناکجاآبادی به نام جامعه ایران می‌کنند و گاه چنان دلیر می‌شوند که تا انذار و تبشیر پیش می‌روند، اما دریغا که تیغش در سنگِ سیاست اثر نمی‌کند. دو سر بُردار علایق جناب رنانی از علمِ سراسر عقلانی اقتصاد تا شوریدگی شاعرانه است. با رصد عمر روشنفکرانه جناب ایشان متوجه خلافِ عادتی عریان می‌شویم. یعنی هرچه تجربه می‌اندوزند، ضمن پافشاری بر عقل، از راه‌حل‌های عقلانی دورتر می‌روند. این روند گذار از رساله‌ی تحلیلیِ بازار و نابازار پریروزها تا تجویز این روزها که بر طبل «صبر شادمانه» ساکنان این آبادی دلمرده می‌کوبند، مشهود است و بهانه این نوشتار نقد این نسخه برای تحقق رؤیای جمعیِ تاریخیِ آزادی و عدالت و رفاه است.

به نظر دکتر رنانی سقوط سیستم امری ناگزیر و برآمدن حکومتی پاکیزه و دموکراتیک پیامدی مسجل است. تا آن هنگام گردنه‌ها درپیش و گردونه‌های مخرب بسیار، و برای نیل به آن ارض موعود، صبوری شادمانه داروی تسکینِ این دردِ گذراست. در نقد تجویز صبوری شادمانه چند نکته قابل طرح است.

نخست اینکه ایشان فرهنگ را به تغییرات سیاسی و سیاست را به بودن یا نبودن سیستم حکومتی تقلیل می‌دهند.

دوم، بیش از آنکه انضمامی‌ بنگرند، تخیل‌گرایند و پیامد این تخیل‌گرایی، در آرمان‌پردازیِ دورِ تحقق‌ناپذیری تبلور می‌یابد. در جامعه ای که موریانه فساد تاروپودش را جویده و بیش از پنجاه درصد نفوس آن زیر خط فقرند و بیکاری بیداد می‌کند و ترکه تورم صورتها را کبود کرده و دهکی از حداقل معیشت هم محرومند و امید از دل‌های هزاران رفته و با صورتی اسیدی و کاسه چشمی خالی و فردایی بی‌آینده، آدرس شادی چیست و راه صبوری کدام است؟

سوم، ایران کشوری متفاوت در منطقه‌ای متفاوت است. تحولات اجتماعی ایران در بستر زیست‌بومش قابل ترسیم است و متاسفانه روشنفکران بیش از سیاستمداران به مدح و ثنای فرهنگِ این زیست‌بوم پرداخته‌اند. گویی روشنفکران ایرانی به پیروی از سیاستمداران، بقای خود را در گرو افزایش پیروان می‌دانند(۲). این رویکرد غیرانتفادی به جامعه چنان آسیب‌زاست که به جای گشودن دریچه نقد ساختار و کردارعاملان، در تنور انقلاب می‌دمد. مطالعه تاریخِ انقلابهای بزرگ از انقلاب فرانسه تا بهار عربی، کتابی گشوده است و نشان می‌دهد که هیچ انقلابی در کوتاه‌مدت به آزادی و رفاه و عدالت منجر نشده است.

چهارم، در تحلیل و تجویز دکتر رنانی، اهمیت تربیت فرهنگی یا همین هوایی که ما در آن نفس می‌کشیم نادیده گرفته شده است. صفات بارز فردِ تربیت شده در فرهنگ ایرانی کدامند؟ مگر می‌توان در چنین فرهنگی و با این مسائل پیچیده اجتماعی، فقط باید صبور بود و شادمانی کرد؟ فرهنگی که حاملان و عاملان آن در سطوح خرد و کلان به خود و دیگری و انسان و حیوان و نبات و جماد و آب و خاک رحم نمی‌کنند، چگونه می‌توان پیچیدگی‌ تاریخی‌اش را در راه‌حلی احساسی و آنی ساده‌سازی کرد؟ با کدام مقدمات می‌توان نتیجه گرفت که تغییری مهم در پیش است و شبی می‌آید که صبحش با صدای پایکوبی جمعیِ تحقق رؤیاهایمان برمی‌خیزم؟

جناب دکتر رنانی می‌توانند شعله امید را در ذهن و زبان جوانان این سرزمین روشن نگه دارند، اما نمی‌توانند کلید باز شدن این کلاف سردرگم را با تجویز صبر شادمانه بسازند. بهتر است جناب دکتر رنانی دایره بسته دانشگاه و سخنرانی و سمینار و رسمیت را بشکنند و پوسته روشنفکری را بدرند و از نخبه‌گرایی به عمومیت‌گرایی بگذرند و به عنوان فردی عادی و ناشناس به ایران امروز بنگرند. چند درصد همکاران ایشان از طریق اخلاقی و قانونی ارتقا گرفته‌اند؟ چند درصد دانشجویان از طریق رقابت برابر وارد دانشگاه شده‌اند؟ به نظر ایشان می‌توان بدون دروغگویی در خانواده و خیابان دوام آورد؟ در پژوهش گالوپ جایگاه ایرانیان در مغمومی و بدحالی و عصبانیت چندم است؟ چند درصد مردم با قرص اعصاب می‌خوابند؟ چند درصد از طریق رانت ثروتمند شده‌اند؟ چند درصد افراد موفق به قلابی محکم وصل هستند؟ جناب استاد تجربه رانندگی دارند؟ به بازار رفته‌اند؟ می‌دانند چند درصد ساکنان به ترک دیار مادری فکر می‌کنند؟ وقتی برای خرید نان برشته باید آشنایی در نانوایی سرکوچه داشت باز باید یقه سیستم سیاسی را بگیریم؟ اگر هم پیامد تصمیم نادرست حوزه سیاست باشد، با فشار دکمه انفجاری انقلابی از بین نمی‌رود. کمک به همنوع را چه می‌گویند؟ می‌دانند چند میلیون پرونده در دادگاهها انباشته است؟ محیط زیست را چه می‌گویند؟ نامهربانی با حیوانات با خون ما عجین است. روند تخریب خاک و آلودگی آب، کار امروز و دیروز نیست، میراث گذشتگان است. هوا را که خود بهتر نفس می‌کشند.

جناب دکتر رنانی دردمندند، اما نسخه ایشان شبیه همان جراحی اقتصادی است که طبقه متوسط را زمینگیر و طبقه فقیر را به فلاکت انداخت. ایشان که روش می دانند، چگونه تاروپود این فرش فرسوده را با اکسیر صبر و شادی رفوگری می‌کنند. ما به لحاظ جغرافیایی روی کره زمین هستیم اما از منظر فرهنگی در کهکشانی دیگریم و هنوز همان مردمانی هستیم که جمالزاده در کتاب خلقیات ما ایرانیان بخشی از آن را آفتابی کرده است.

در آخر دو نکته به نظر می‌رسد، اول اینکه اگر کلیدی برای تغییر باشد در آموزش است که حضرت ایشان هم مهم می‌دانند. آموزش در همه ابعاد از نوزادی تا مرگ که شاید نتیجه آن در نسل بعدی پدیدار شود و دوم تا زمانی که هر یک از ما ایرانیان به نقش و سهم خود در به وجود آمدن شرایط خراب امروز آگاه نشود و از مقصر دانستن دیگری نگذرد و به اهمیت زیست مسالمت آمیز با خود و دیگران پی‌نبرد، هر تغییری آن هم از نوع انقلابی، شروعی دیگر از نقطه صفر است.

۱.شاخک‌های حساس، اصطلاح لازارسفلد برای مشاهده‌گری علمی جامعه است.

۲. ویژگی دیگر روشنفکران ایرانی بی توجهی به اقتصاد و گریز از طرحِ بحث اهمیت سرمایه و نقش ثروت در کاهش مشکلات جامعه است، که یا ریشه اعتقادی دارد و حرمت خود را با ورود به حریم شکم و پوشاک و خانه نمی‌کاهند یا هنوز از برچسب ماتریالیسم و وابستگی به حزب مرده توده واهمه دارند، یا هردو.


اصل یادداشت «صبر شادمانه» را در این‌جا بخوانید.

یادداشت «گفت‌وگوی شادمانه» را نیز در این‌جا بخوانید.

محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت عملی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید