در ستایش حلزون بودن

چهل و ششمین نقد یادداشت «صبر شادمانه»
  • محسن رنانیمحسن رنانی

آقای دکتر رضا ابوتراب، نورولوژیست، یادداشتی درباره مبانی زیست شناختی «کاری نکردن» (البته احتمالا درستش این است: «موقتاً کاری نکردن») نوشته‌اند و درواقع به نوعی در تایید صبر شادمانه شواهدی طبیعی و زیست‌شناختی ارایه کرده‌اند. البته توجه داریم که صبر، «کنشی آگاهانه» است و باید «انتخاب» شود. اما هر انتخابی نیاز به بستری از امکانات دارد که آن را «شدنی» کند و بنابراین در این جا قابلیت‌ها و انعطاف‌پذیری‌ و ذخیره انرژی فیزیولوژیک ما می‌تواند امکان انتخاب «صبر» را برای ما میسر کند. نقد ایشان را در ادامه بخوانید.


در ستایش حلزون بودن

رضا ابوتراب

در این اوضاع قمر در عقرب که هر روزمان بدتر ازدیروزست و درهای جهنم یکی‌یکی به روی ما باز می‌شوند همه می‌گویند باید کاری کرد کارستان!

کاری بزرگ چون انقلاب یا اصلاحی اساسی یا مهاجرت به آنطرف کره زمین ولی در نهایت کاری که بیشتر مامیکنیم «هیچ کاری نکردن» است.

با احترام به همه آنهایی که برای نجات ما درفکر کاری هستند کارستان، آیا واقعا ما اکثریتِ هیچ‌کار نکن به کل در گمراهی هستیم؟

مولانا می‌گوید کوشش بیهوده بِه از خفتگی! ولی چرا طبیعت خفتگی را بیشتر از کوشش بیهوده می‌پسندد و دردوران سختی و بیچارگی نه‌تنها کارستان نمی‌کند بلکه اغلب کاری که می‌کند هیچ کاری نکردنست درست مثل ما؟

ادوارد ویلسون زیست‌شناسی که می‌توان او را بنیانگذار طبیعت‌گرایی دانست معتقدست که همه رفتارهای موجودات زنده از یک حلزون گرفته تا ما آدم‌های هوشمند، جملگی از یک چشمه آب می‌خورند چشمه‌ای با تجربه‌ی چند میلیارد سال موفقیت در بقا و زیستن و کدهای رفتاری طبیعت بیش از آنکه در مغزهای طبیعت باشد در ژن‌های این طبیعت چند میلیارد ساله است.

ما آدم‌های تافته‌ی جدابافته، حاضر نیستیم از جانورانی که مغزشان یک هزارم ماست چیزی یاد بگیریم درحالی که اگر ماآدم‌ها تنها دوصدهزارسال تجربه زیستن و زنده‌ماندن در روی زمین را داریم ‌مثلا حلزون‌ها نیم میلیون سال بیش از ما تجربه زیستن دارند پس شاید بتوانیم از رفتار حلزون‌ها هم چیزهایی بیاموزیم.

لابد می‌پرسید حالااز بین این همه جانور چرا حلزون؟

من ازسال‌ها پیش وقتی فهمیدم معمای حافظه با تحقیق روی نورون‌های حلزون حل شده عاشق این موجودات لزج شدم ولی این عشق وقتی بیشتر شد که دخترم از سفر شمال چند حلزون به عنوان حیوان خانگی به خانه آورد و به قصد کنجکاوی کتابِ «صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی» را خریدم.

کتاب، داستان واقعی همدم شدن خانم بیماریست با یک حلزون!

فصلی از کتاب با بخشی از قصه‌هانس کریستین آندرسون از زبان یک حلزون آغاز می‌شود:
«خود را از جهان بیرون خواهم کشید؛ هیچکدام از اتفاقاتی که آنجا می‌افتد ربطی به من ندارد و با این جمله حلزون به داخل خانه‌اش رفت و دهانه صدفش را بَتونه کشید.»

حلزون‌ها وقتی روزگار به مرادشان نیست به درون خود فرو می‌روند و بامایع لزج معروفشان درِ صدف شان را بتونه می‌کنند و گاهی حتی برای سال‌ها هیچ کاری نمی‌کنند تا وقتی اوضاع زمانه مساعد شود درست چون ما هیچ کار نکن‌ها!

اگر می‌گویید حلزون‌ها خیلی کوچکتر از آنی هستند که راهنمای ما آدم‌ها باشند بگذارید به سراغ شکارچیان حلزون یعنی پرندگان برویم همان‌هایی که عطار در منطق‌الطیرش از آنها سیمرغی می‌سازد پر از پند و اندرز!

کتاب «فلسفه پرندگان» که گویی مدرن شده منطق‌الطیر است در ادامه مکتب طبیعت‌گرایی ویلسون درباره همان چیزهایی ست که می‌توانیم از پرندگان بیاموزیم.

کتاب شرح می‌دهد که در فصل پرریزی وقتی که مرغابی‌ها هفته‌ها قدرت بال زدنشان را از دست می‌دهند و به شدت آسیب‌پذیر میشوند، تنها کاری که می‌کنند هیچ کاری نکردنست، آنها گوشه‌ای کز می‌کنند و بی سر و صدا فقط منتظر پرهای جدید می‌مانند و تنها بعد از نو شدن پرهاست که با سر و صدایی کر‌کننده پرواز به سوی آسمان را ازسر می‌گیرند.

یا می‌گوید که توکاهای نر بعد از ساعت‌ها آوازخوانی وقتی از ماده جواب رد می‌شنوند برخلاف ما بدون اینکه فکر کنند که جهان به پایان رسیده است و به دنبال مقصر بگردند و گرفتار استدلال‌های بی‌پایان شوند فقط به سراغ ماده‌ی بعدی می‌روند و همان آواز رابا همان حوصله برای او تکرار می‌کنند و آنقدر این کار را می‌کنند تا پسندیده شوند.

یا شرح می‌دهد که چگونه مرغ‌ها قدقدکنان به این طرف و آنطرف می‌روند و به همه چیز نوک می‌زنند تا بالاخره یک کرم چاق به نوکشان بخورد بدون اینکه نگران بی‌کرم ماندن فردا باشند.

پرندگان به معنای واقعی دم را غنیمت می‌شمارند و در اینجا و اکنون زندگی می‌کنند چون برای آنها شادی با نبود ناشادی آغاز می‌شود. اندوه از جایی آغاز می‌شود که به فکر آینده بیفتیم و پرندگان هیچ شادی‌ای را به فردا موکول نمی‌کنند برخلاف ما آدم‌ها که همیشه شادی خود را گروگان آینده‌ای می‌کنیم که بالاخره در آن همه چیز بهتر خواهد شد، عشقمان را پیدا خواهیم کرد، درسمان تمام خواهد شد، پولدار خواهیم شد، آینده‌ای که این‌ها خواهند رفت و آنها خواهند آمد، درست برخلاف پرندگان که همیشه در اکنون زندگی می‌کنند.

شاید حالا که پر و بالمان ریخته و هر آوازی خوانده‌ایم و به هر سازی رقصیده‌ایم، جواب رد شنیده‌ایم و در آینده، فعلا افقی جز تاریکی نمی‌بینیم و آنها که در آرزوی رفتنشان هستیم قصد رفتن ندارند بهترست به پیروی از مکتب طبیعت‌گرایی، چون پرندگان به لذت‌های کوچک اکنون دلخوش کنیم و فعلا منتظر پر و بال جدید بمانیم و چون حلزون در خودمان بخزیم و به قول دکتر رنانی «صبری شادمانه» در پیش بگیریم و تنها به نفرینی بسنده کنیم به آنانی که راهی جز حلزون بودن برای ما باقی نگذاشته‌اند.


اصل یادداشت «صبر شادمانه» را در این‌جا بخوانید.

یادداشت «گفت‌وگوی شادمانه» را نیز در این‌جا بخوانید.

محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت عملی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید