نوبت گفتار عاشقانه گذشته است

چهل و یکمین نقد یادداشت «صبر شادمانه»
  • محسن رنانیمحسن رنانی

آقای سیدرضا کلانتر، نقدی نمکین، کنایی،‌ گزنده و البته واقع‌بینانه فرستاده‌اند که با هم می‌خوانیم:


نوبت گفتار عاشقانه گذشته است

سید رضا کلانتر

سلام استاد! سالها پیش در همین دانشکده‌ای که شما تدریس می‌کنید درس می‌خواندم. توفیق شاگردی مستقیم شما البته هیچ‌گاه نصیب بنده نشد.

الغرض! گفته بودید که اگر بچه های خوبی باشیم و فحش ندهیم نقدها بر نوشتار صبر شادمانه را نشر می‌دهید. یاد دوران بچگی ام افتادم که مادرم می‌گفت اگر بچه خوب و مودبی باشی نقاشیت را می‌فرستم تلویزیون خانم مجری پخش کند!

آدمی به سن و سال من دیگر فحشی در فحش‌دانش نمانده و البته میلی هم به معروفیت ندارد. سالها بود که ننوشته بودم. راستش در این ایام غیر از مکاتبات معمول اداری چیز دیگری ننوشته‌ام. نه این‌که نتوانم یا سواد نوشتاری خوبی نداشته باشم. نه! نوشتنم نمی‌آمد. اما نمی‌دانم چرا دلم خواست برای شما بنویسم. فقط برای شما! به قول حافظ:

من این حروف نوشتم چنان‌که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

تاکید عمده من در این (اگر بشود اسمش را گذاشت) نقد، پاراگراف آخر نوشتار شماست. همان جایی که نسخه تجویز نموده‌اید. در حسن نیت شما ابدا تردیدی نیست. شدیدا زندگی را ترویج می‌کنید. می‌خواهید هر جور که شده امید را زنده کنید. مرحبا!

اما! و صد افسوس که این «اما» کار را خراب می کند. در همین چند روز و ساعتی که از نشر نوشتار شما گذشته، وقایعی بر این ملک رفته که شاید که نه، قطعا بر شما هم رفته است.

فرموده‌اید موسیقی بنوازیم و برقصیم. حتما شنیده‌اید که کنسرت استاد فرج علیپور اسطوره موسیقی لرستان را به دلیل این‌که شاد بود لغو کردند. مردی شریف که مردم عادی کوچه بازار را با موسیقی سنتی و البته محلی به مدد اجراهای بدیع و بی نظیرش آشتی داد اکنون به مدد جهّال زمانه به محاق می رود.
فرموده‌اید نانوایان تمیز نان بپزند. بازهم به مدد همین جهّال نان و تامین آن به معضلی عمومی تبدیل شده. گویا دوران پایانی سلطنت منحوس قجری در حال تکرار است.

تاکید من بر استفاده از واژه جاهل و جمع مکسر آن جهّال از خوش باوری است. خوش‌باورانه امید دارم که کارشان از روی جهالت باشد. گو این‌که من و تویی که عمری ازمان گذشته نیک می‌دانیم این جهالت نیست. این خود خیانت است.

کدام زنی یا مردی را دیده‌ای که در برابر خیانت شریک زندگی‌اش صبر آن هم از ورژن شادمانه پیشه کند؟
کدام تاجری که خیانت شریکش را در می یابد متوسل به صبر شادمانه می‌شود؟
و… البته کدام مردمی را می‌شناسی که در برابر خیانت حکام خود صبر شادمانه کنند؟
نه استاد! این راهش نیست!

در پایان مقاله نوشته اید: «… تا این دوره سختی و سرسختی بگذرد». آری گذشت و لیک به خون جگر گذشت. چند نسل بسوزد تا بگذرد؟ چگونه بگذرد؟ جواب برای اینها دارید؟

عبدالکریم سروش را همه دانشگاهی ها کم یا زیاد می شناسند. این‌که که بود و که شد، از کجا شروع کرد و به کجا رسید؛ آن روزها چه می گفت و این روزها چه می گوید و … . با همه اختلاف عقیده ای که با او دارم جمله ای از ایشان را خطاب به شما در خاتمه این مثلا نقد می آورم:

آقا محسن!
نوبت گفتار عاشقانه گذشته است
رایت کردار دلیرانه به کف گیر


اصل یادداشت «صبر شادمانه» را در این‌جا بخوانید.

یادداشت «گفت‌وگوی شادمانه» را نیز در این‌جا بخوانید.

محسن رنانی

محسن رنانی

عضو هیئت عملی دانشگاه اصفهان

کانال تلگرام

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید