یادداشت‌ها ۷ خرداد ۱۴۰۲
صبر شادمانه

خدایش رحمت کند دکتر رضاقلی را؛ یکبار خودش آمد به اصفهان تا حرفهایش را به من بزند و وقتی دید گوش نکردم دوباره چند سال بعد دعوتم کرد به خانه‌اش در جاجرود و تا ساعت ۳ صبح با من صحبت می‌کرد و همان حرف‌ها را به زبان دیگری تکرار کرد. می‌گفت تو هرچه بلد بودی […]

یادداشت‌ها ۱۱ اسفند ۱۴۰۱
جادوگرِ وسط ‌‌بازِ برانداز

یک: برای خیلی‌ها سوال بود و این دو هفته نیز خیلی‌ها به خودم پیام دادند یا از دیگران جویای حال بودند که بدانند آیا پس از انتشار مقاله «سقوط» برای من مشکلی ایجاد شده است یا نه؟ راستش جز آن که همایش «کنشگران مرزی» را که قرار بود در ۳۰ بهمن برگزار شود و من نیز […]

یادداشت‌ها ۲۷ بهمن ۱۴۰۱
سقوط

چکیده: سقوط هر شرکت، سازمان یا ساختار سیاسی و اجتماعی چهار مرحله دارد؛ وقتی مرحله چهارم رخ دهد «رخداد سقوط» پایان می یابد. جمهوری اسلامی سه مرحله اول سقوط را طی کرده است، نمی‌دانم تا کی و تا چه حد می‌تواند، با مقاومت، خشونت و امنیتی کردن جامعه، مانع تحقق مرحله چهارم شود؛ اما می‌تواند […]

یادداشت‌ها ۲۳ دی ۱۴۰۱
اذان به‌وقت دروغ

چوپان دروغگو فقط اعتبار خودش را زایل می‌کند؛ اما «اذان به‌وقت دروغ»، هم اعتبار مؤذن را می‌زداید و هم عبادت مومنان را ضایع می‌کند. در آبان و آذر امسال جلساتی با برخی استادان دانشگاه داشتیم؛ بعداز آن‌که که رئیس یک قوه در بوق کرده بود که بیایید گفت‌وگو کنیم و مقامی دیگر هم گفته بود […]

یادداشت‌ها ۶ دی ۱۴۰۱
ایران و نسل صفر

بسی امید دارم که این نسل بتواند بحران‌های جاری که میان او و حکومت هست را با خردمندی به سلامت از سر بگذارند؛ و البته امیدوارم حکومت هم با تصمیمات خطا و مقابله کور با خواسته‌ها و نیازهای این نسل، ایران را به‌سوی خشونت فراگیر و درهم‌ریزی نبرد. در این صورت می‌توان امیدوار بود که […]

شعر و داستان ۲۳ آذر ۱۴۰۱
یادداشت‌ها ۱۴ آذر ۱۴۰۱
فُحش‌های مبارک؟

استاد برجسته حوزه آموزش است. به قیافه و رفتار بچه‌ها که نگاه می‌کند متوجه می‌شود که مشکل آموزش آنها در مدرسه چیست. همیشه گفت‌وگو با او برای من آموزنده بوده است. دکتر محمدرضا سرکار آرانی را می‌گویم. چندسال پیش گفت: محسن! اینقدر برای نظریه‌پردازی درباره توسعه ایران غصه نخور؛ توسعه حاصل قصه‌های مادران است نه […]

یادداشت‌ها ۱ آذر ۱۴۰۱
استفراغِ مبارک!

دلم روزی چند بار می‌پرسد چرا در این زمانه که ساعت به ساعت دارد تحولات تازه‌ای رخ می‌دهد و باید زودبه‌زود نوشت و گفت، اینقدر دیر به دیر چیزی منتشر می‌کنی؟ عقلم می‌گوید دیگر از نوشتن و گفتن چه سود؟ می‌گوید همین نوشته که داری می‌نویسی هم از نوع دست‌وپا زدن بی‌ثمر روشنفکری است. خدایی […]

یادداشت‌ها ۵ آبان ۱۴۰۱
شمسه‌های ایران

مولوی خسته بود، فرسوده بود، از بارِ فقهی ‏که سی سال بود عرق ریزان به دوش می‌کشید. ‏البته که ‏منافع کلانی برایش داشت؛ مفتی قونیه ‏بود؛ در عالم اسلام شأنی داشت و منزلتی؛ ‏حاکم قونیه محترمش ‏می‌داشت و دم و دستگاه ‏پُررونقی راه انداخته بود که از در و دیوارش ‏رفاه می‌بارید. اما دلش راضی […]

یادداشت‌ها ۲۱ مهر ۱۴۰۱
تقلید و توسعه (در سپاسگزاری از مراجع عظام)

«استاد عزیز! سلام مجدد؛ دیروز بچه‌های من همه با هم به این نتیجه رسیدند که دیگه مرجع تقلید نداشته باشند. چون گفتند همه مراجع سکوت کرده‌اند و چیزی نمیگن….». متن بالا پیامی است که یکی از همکاران دانشگاهی، که خودش جانباز قطع نخاعی دوران دفاع ملی‌‌مان بوده و اکنون فلیسوف علم و محقق دینی است […]

یادداشت‌ها ۱۱ مهر ۱۴۰۱
آخرین تار موی

دوستان هی می‌پرسند چرا در این زمانه بیم و امید ساکتی؟ راستش دو مطلب تحلیلی نوشته‌ام و کنار نهاده‌ام. آخر دیگر چه سخنی مانده است با حکومتی که نه گوشی برای شنیدن دارد و نه مهارتی برای دیالوگ؟ دیالوگ را رها کنید، با چهل سال حکمرانی هنوز مهارت سخن گفتنِ درست با جامعه را هم […]

یادداشت‌ها ۲۴ شهریور ۱۴۰۱
مغولیت مدرن

یک: مغولان عصر جاهلیت، ساختمانها را تخریب کردند و تن‌ها را به خاک و خون کشیدند اما به تدریج که حاکم شدند و امنیت برقرار شد، دست از خشونت برداشتند و متمدن شدند. نخست مسلمان شدند و سپس زبان فارسی آموختند، آنگاه به ترویج فرهنگ و معماری و اقتصاد پرداختند، نخستین پول کاغذی (چائو) را […]