دایان دولدورم!
آقای سهند ایرانمهر، نویسنده خوشذوق فضای مجازی نیز نقد نمکینی را با عنوان «دایان دولدورم!» نوشتهاند که میتوانید در ادامه مطالعه کنید: محسن رنانی / ۹ خرداد ۱۴۰۲ دایان دولدورم! سهند ایرانمهر دکتر محسن رنانی در یادداشت اخیر خود با عنوان «صبر شادمانه» تصویری از وضعیت نامطلوب سیاست، اجتماع و اقتصاد ارایه داده است که […]
«صبر شادمانه» یا «تجویز خردمندانه»؟
دکتر سجاد فتاحی، جامعهشناس و ایران پژوه، و نویسنده کتاب مهم «ایران و مسئله پایداری» نقد نسبتاً مفصلی با عنوان «صبر شادمانه یا تجویز خردمندانه؟» بر یادداشت «صبر شادمانه» نوشته و در کانال «ایران نامه» منتشر کردهاند که میتوانید در ادامه بخوانید. در کامنتهای یادداشت دکتر فتاحی، اقای محمد رزاقپور هم دو کامنت در نقد […]
این آقای رنانی چه طبیب حاذقی است!
این نقد در یکی از گروههای معرفتی و تفسیر قرآن مطرح شده و دوستی با من به اشتراک گذاشته است: محسن رنانی / ۸ خرداد ۱۴۰۲ این آقای رنانی چه طبیب حاذقی است! این آقای رنانی چقدر دردآشناست! این آقای رنانی چه طبیب حاذقی است! ای زنی که از شدت فقر رحمخودت را به اجاره […]
اکنون ما چه کنیم؟
نقد آقای علیرضا کفایی که در کانال تلگرامی «گاه نوشت» منتشر کردهاند. این نخستین نقدی بود که بعد از انتشار «صبر شادمانه» به دست من رسید. محسن رنانی / ۸ خرداد ۱۴۰۲ اکنون ما چه کنیم؟ علیرضا کفایی نقدی بر نظر اخیر دکتر محسن رنانی بدون تردید دکتر رنانی یکی از اندیشمندان و نظریهپردازان معاصر […]
حس بیریای یک مادر کف خیابان دیده
دوست دارم نخستین نقد به «صبر شادمانه» را از یک خانم خانهدار منتشر کنم. این فایل صوتی، نقد دوست مادر یکی از دانشجویان من است که دانشجویم برایم فرستاده است و اجازه انتشار بدون نام را از ایشان گرفتهام. خیلی صمیمی و ساده و کوتاه، حرفهای مهمی زده است. محسن رنانی / ۸ خرداد ۱۴۰۲ […]
گفتوگوی شادمانه
احتمالاً پیرشدهام و از واقعیتی که در متن جامعه ما میگذرد جدا افتادهام. به همین خاطر نوشتههای اخیرم از سوی گروههای اجتماعی و سیاسی متضاد و نیز افرادی در نسلهای سنی مختلف نقد شده است. در مورد هر دو یادداشت «سقوط» و «صبر شادمانه» این، رخ داد. در همین چند روزی که از انتشار «صبر شادمانه» گذشته است هم […]
صبر شادمانه
خدایش رحمت کند دکتر رضاقلی را؛ یکبار خودش آمد به اصفهان تا حرفهایش را به من بزند و وقتی دید گوش نکردم دوباره چند سال بعد دعوتم کرد به خانهاش در جاجرود و تا ساعت ۳ صبح با من صحبت میکرد و همان حرفها را به زبان دیگری تکرار کرد. میگفت تو هرچه بلد بودی […]